mercoledì 30 dicembre 2009

به این دلایل :دستگیری سران جنبش خللی به جنبش سبز نمی رساند

پیش بینی 10 رویداد
پس از دستگیری رهبران جنبش
بر گرفته از پیک نت دات کام

شواهد نشان میدهد که بخشی از حاکمیت که هیچ روشی جز سرکوب برای مقابله با بحران پس از انتخابات در چنته ندارد آزموده را میخواهد باز بیازماید و اینبار سران جنبش را دستگیر یا به شکلی از صحنه حذف کند.

اما حاکمیت به خوبی آگاه است که باید خطیرترین تصمیم تاریخ جمهوری اسلامی را بگیرد، تصمیمی که آنقدر پیچیدگی دارد و چند وجهی است که هیچکس نمیتواند دقیقا پیش بینی کند که پس از آن آیا حتی برای 24 ساعت توان مدیریت بحران های پیش رو را خواهد داشت یا خیر؟

بر خلاف حاکمیت، حتی با فرض دستگیری سران جنبش، به دلایل زیر به نظر نمی رسد که جنبش سبز دچار خللی گردد.

یک : اگر رهبران جنبش بلافاصله پس از انتخابات دستگیر می شدند حاکمیت هزینه کمتری را متحمل می شد، اما حکومتی که در آن شرایط کم هزینه تر جرات بازداشت آنها را نداشت، اگر اکنون تن به چنین کاری بدهد، بدون شک باید به این نتیجه رسید که منتظر بود تا مردم معترض خسته شده و به خانه برگردند، اما چنین نشده و اکنون خود بریده است و آخرین تیر ترکشش را نیز می خواهد قبل از رفتن بیازماید. هرچند که میداند این قماری است بر سر بودن یا رفتن نظام. موسوی و کروبی و خاتمی آخرین پل های ارتباطی نظام با مردم اند. نظامی که این پل ها را هم ویران کند و هیچ راه عقب نشینی برای خود باقی نگذارد، سرنوشتی جز سقوط نخواهد داشت. بعد از این آخرین تیر ترکش چه دارند که به میدان بیآورند؟

دو: رهبران جنبش هرچند به بهترین شکل بر سر پیمان خود با مردم مانده اند و تلاش کردند تا حد امکان طی این چند ماه خطوط کلی حرکت جنبش را ترسیم کنند، اما عدم حضور مکررشان در رسانه ها و میان مردم، تمرینی بود تا جنبش را مستقل و نه قائم به شخص شکل دهد و بی گمان جنبش سبز امروز صاحب میلیونها رهبر است.

سه: رحلت آیت الله منتظری به خوبی نشان داد که جنبش به چه مرحله ای از بلوغ رسیده است و علی رغم سانسور اخبار مربوط به رحلت وی و تعجیل حکومت در اجرای مراسم خاکسپاری، چگونه جنبش خود را سازماندهی کرد و آن مراسم عظیم را برای خاکسپاری وی ترتیب داد. من ساکن تهران نیستم، بلکه در شهر (یکی از چند شهر بزرگ ایران) زندگی می کنم. از نزدیک دیدیم که مردم چگونه خودجوش به حرکت در آمدند.

چهار: موسوی، خاتمی، کروبی، رهنورد و حتی رفسنجانی افرادی هستند که هریک پتانسیل رهبری بخشی از جنبش را دارند. دستگیری هر یک از آنها و یا حذف هریک از آنها، به نسبت نفوذ آنها در میان مردم، جنبش را انفجاری خواهد کرد.

پنج : جنبش در روز عاشورا نشان داد که دچار یک تغییر کیفی و بسیار رادیکال تر از قبل شده است. در صورت وقوع اتفاقی برای رهبران باز هم جنبش یک تغییر کیفی با شدت بیشتر را تجربه خواهد کرد.

شش : اگر در روزهای پس از انتخابات غرب هنوز امیدوار بود که بر سر مساله هسته ای با ایران به توافقی برسد، اکنون ناامید از هرگونه امکان مصالحه و حتی بی نیاز از مصالحه با حکومتی که نه پایگاه داخلی دارد و نه پایگاه خارجی جنگ رسانه ای خود را با هدف ضربه بزرگ به ایران تشدید خواهد کرد. دستگیری رهبران جنبش و انفجار جنبش، بهترین فرصت را به آنها خواهد داد.

هفت : مردمی که پس از انتخابات با سکوت راهپیمایی کردند تا اعتراض خود را نشان بدهند، به قول یکی از وب لاگ نویس های همشهری ما، روز عاشورا برای دفاع از رای خود انتفاضه ایرانی را راه انداختند. انتفاضه ای که از این پس به شدت نیروهای چماقدار حاکمیت را دچار وحشت خواهد کرد.

هشت : اگر دوره تناوب حضور خیابانی جنبش تقریبا ماهی یکبار بود، اما از آغاز محرم تاکنون به مناسبت رحلت آیت الله منتظری و روز عاشورا دوبار راهپیمائی میلیونی را نه فقط در تهران بلکه در بسیاری از شهرهای ایران شاهد بوده ایم. دستگیری حتی یکی از سران جنبش آنهم در ماه محرم میتواند آن را تبدیل به حضوری پیوسته در خیابان ها کند.

نه : اعتصاباتی که بتدریج در کشور در حال شکل گیری است با جرقه دستگیری رهبران جنبش به شدت شعله ور خواهد گشت.

ده : اگر در روز عاشورا شهرهای بزرگ و کوچک جدیدی به خیل معترضان پیوستند، وقوع هرگونه اتفاقی برای رهبران، سراسر کشور را یکپارچه معترض خواهد کرد.


lunedì 28 dicembre 2009

موج بزرگ خروج مقامات ج. اسلامی از ایران

خبر شب گذشته کانال 24 N آلمان
موج بزرگ خروج
مقامات ج. اسلامی از ایران

برگرفته از پیک نت

شب گذشته، کانال ان- 24آلمان که عمدتا اختصاص به اخبار روز جهان و تفسیر آنها دارد، ضمن پخش اخبار روزهای تاسوعا و عاشورای ایران و تفسیر آنها، بصورت بسیار خلاصه اشاره به یک خبر مهم کرد. بموجب این خبر شمار قابل توجهی از مقامات مهم سیاسی وامنیتی جمهوری اسلامی در روزهای گذشته یا از کشور خارج شده و به غرب پناهنده شده اند و یا در پی کسب ویزا و خروج از کشور بوده اند. کانال تلویزیونی مذکور جزئیات بیشتری از این خبر را فاش نساخته اما در تفسیر خود از این خبر، اشاره به فروریزی اعتماد به آینده رژیم در میان رهبران جمهوری اسلامی کرد.

در عین حال، به نقل از برخی مقاماتی که کانال 24N به آنها اشاره کرده و خود را به اروپا رسانده اند نقل شده است که علی خامنه ای برای گرفتن تصمیم به عقب نشینی سخت تحت فشار است و گزارش های اطلاعاتی و امنیتی که اخیرا در اختیار وی قرار گرفته روی ضرورت فوری عقب نشینی تاکید دارند. همین افراد مدعی شده اند که افراد که بنام لباس شخصی معرفی می شوند همگی افراد منتخب و دوره دیده سپاه پاسداران هستند که در یک واحد ضربت متمرکز اند و فرماندهی آنها برعهده سردار "وحید" است. سردار وحید در بیت رهبری سمت منشی ویژه رهبر را دارد و درعین حال رئیس دفتر مجتبی خامنه ایست.

همزمان با این اخبار، در تهران نیز گفته می شود بمناسبت حمله واحد ضربت لباس شخصی به حسینیه جماران در شب تاسوعا سنگین ترین اعتراض ها به علی خامنه ای منتقل شده است و او در پاسخ گفته: من برای شهادت آماده ام!

معترضین نیز در پاسخ پیام فرستاده اند: میدان شهادت فعلا در خیابان هاست!

domenica 27 dicembre 2009

عاشورای خونین در ایران

برگرفته از پیک نت دات کام
گویا ترین فیلم از تهران امروز



در تهران و اکثری شهرهای ایران، خونین ترین عاشورای حسینی برگزار شد. عاشورائی که همچنان ادامه دارد. در تهران نیروهای نظامی از صبح امروز در خیابان ها و میدان های مهم پایتخت، توسط مردمی که در محلات و خیابان های فرعی اجتماع کرده بودند، درمحاصره قرار گرفتند. خشونت نظامی، که آن را کودتاچی ها دیروز با حمله به حسینیه جماران به اوج خود رسانده بودند، امروز ادامه یافت اما با این تفاوت که مردم نیز هرکجا توانستند و با هر وسیله ای که در دست داشتند به مقابله با آن برخاستند. بدنبال تیراندازی مستقیم به سوی مردم و کشته شدن 5 تن در نقاط مختلف مرکزی شهر تهران، مردم نیروهای نظامی موتور سوار را هر کجا که توانستند محاصره و موتورآنها را آتش زدند. در در چند صحنه که این نیروها بدست مردم افتاده بودند، مردم با گذشتی باور نکردنی و برخاسته از روحیه ملی و ایرانی مانع مقابله به مثل عده ای که خشم جلوی چشمشان را گرفته بودند شدند و آنها را پس از گرفتن باتوم و کلاه ضد شورش و در چند مورد در آوردن لباس ویژه از تن آنها، رهایشان کردند تا بروند و به همکارانشان بگویند: این مردمی که ما آنها را می زنیم و به رویشان شلیک می کنیم، شریف و باگذشت اند. آنچنان با گذشت که ما را که به اسارتشان درآمده بودیم رها کردند.

صحنه هائی از این درگیری ها بصورت فیلم روی شبکه یوتیوب قرار گرفته است که ما یک نمونه از آن را منتشر می کنیم.

خبرگزاری دروغگوی فارس که وابسته به کودتاچی هاست، از رویدادهای امروز تهران اینگونه گزارش داد: تهران آرام است و کسی کشته نشده است. چند گروه که قصد اغتشاش داشتند توسط نیروی انتظامی متفرق شدند!

اعتصاب عمومی

با توجه به جنایت رژیم در روز عاشورا فردا بهترین فرصت برای شروع اعتصابات میباشد .از دوستان تقاضا میکنم تبلیغات بیشتری برای شروع اعتصابات بکنند

mercoledì 23 dicembre 2009

وحشت کودتاگران از زمین لرزه عاشورا در سراسر ایران

پس زلزله های

زمین لرزه دوشنبه در قم

تظاهرات دو شنبه در شهر قم، تنها بدرقه آیت الله منتظری نبود، بلکه زلزله ای بود که نه تنها شهر قم، بلکه تمام ایران را لرزاند و پس لرزه های آن همچنان ادامه دارد. درگذشت آیت الله منتظری و فرصتی که برای حضور دوباره مردم معترض درخیابان ها فراهم آمد، نشان داد که 6 ماه سرکوب خونین و انواع جنایات و توطئه ها نتوانسته حتی اندک تزلزی در اراده مردم برای مقابله با حاکمیت کودتائی جمهوری اسلامی بوجود آورد. شعارهای مردم نشان داد که آنها بیش از پیش نسبت به ساختار حاکمیت آگاهی یافته و این کانون ها را هدف گرفته اند. انفجار جمعیت در شهر قم، درحالی روی داد که تنها چند روز پیش از آن، احمدخاتمی عده ای طلبه و بسیجی را در مدرسه فیضیه جمع کرده و طی سخنانی به نیابت از مردم ایران خواهان دستگیری موسوی و کروبی شده بود! مردمی که روز دو شنبه در قم به خیابان آمدند مشتی محکمی به دهان امثال او زدند.

از بعد از ظهر دو شنبه، سران کودتا شتابزده دست به عملیاتی زدند که حمله به خانه آیت الله منتظری، خانه آیت الله صانعی، جلوگیری از برگزاری مجلس سوگواری آیت الله منتظری و بالاخره، تظاهرات مضحک روز گذشته - سه شنبه- بطرف میدان امام در شهر قم حاصل آن بود. درتهران نیز احمدی نژاد و ستاد کودتا فرمان عزل موسوی از فرهنگستان هنر را صادر کردند، دستور حمله به خانه مادر داغدار سهراب اعرابی صادر شد، دستور سانسور شدیدتر مطبوعات صادر شد، تظاهرات روز دوشنبه مردم را روزنامه کیهان 5 هزار نفر تخمین زد! احمدی نژاد پس از یک جنجال سازی خبری و هدفمند دیگر درباره دوران جنگ دوم جهانی راهی یک سفر مردمی به شیراز شد که عکس های آن حکایت از تکمیل رسوائی ناشی از نفرت ملی نسبت به اوست و ...

این همه دروغگوئی و خیره سری و ستیز با واقعیتی که مردم در سراسر ایران از آن آگاه اند و خود بخشی از آن هستند، چرا؟

1- زلزله قم، تزلزلی را در راس حاکمیت بوجود آورده که یک بخش از ستاد کودتا برای جلوگیری از این تزلزل دست به عملیات جنون آمیز زده، تا بقیه را باز هم بدنبال خود بکشاند.

2- در شهر قم، شیخ محمدیزدی با مشورت و همآهنگی احمد جنتی (دو شیخی که در جریان یورش به بیت الله منتظری که منجر به حبس 6 ساله خانگی او شد، قصد قتل او را داشتند) برای حفظ موقعیت خویش وارد عمل شدند. آنها برای ترساندن مراجعی که شاهد انفجار جمعیت بدرقه کننده آیت الله منتظری در قم بودند و بویژه نماز میتی که با حضور بسیاری از مراجع بر جنازه آیت الله منتظری خوانده شد، تظاهرات کودتائی دیروز را در قم شتابزده سازمان داده و یورش به خانه آیت الله صانعی را ترتیب دادند. این تظاهرات با توجیه حمایت از علی خامنه ای صورت گرفت، اما او باید مغزش از کار افتاده باشد که نداند و نفهمد که این نوع اقدامات هرچه بیشتر او را به سیبل مقابل برای شلیک شعارهای مردم تبدیل می کند.

3- از بیم تبدیل شدن آیت الله صانعی به جانشینی منتظری و همچنین برای ترساندن مراجع دیگری که تظاهرات دو شنبه را دیدند و همچنین دلگرم کردن نیروهای خودشان به خانه و دفتر وی حمله کردند. و این درست همان مسیری است که آیت الله منتظری طی کرد و تبدیل شد به آیت الله منتظری. از دل این حمله، پیش از آنکه مردم صانعی را جانشین منتظری کرده باشند، کودتاچی ها با اشتباهات شتابزده خویش او را جانشین منتظری نشان دادند.

4- با جلوگیری از برگزاری هر نوع مراسم مذهبی برای آیت الله منتظری هم خواستند جلوی اجتماع و تظاهرات دوباره مردم را بگیرند و هم چنگ و دندان به مراجع دیگر نشان بدهند که یکوقت هوس پیوستن به مردم به سرشان نزند. با این اشتباه نیز عملا احساس همدردی با مظلومیت آیت الله منتظری را در شرایطی که گوش جامعه برای اخبار و رویدادها تیز است، صد چندان کردند و عاشورائی را که در پیش است، عاشوراتر کردند.

5- میرحسین موسوی را بدستور احمدی نژاد از فرهنگستان هنر برکنار کردند تا دیگر تردد در شهر و محلی برای دیدارها و سمینارهای خبری نداشته باشد و در مضیقه مالی نیز قرار بگیرد. خیال باطلی که کافی است برای اثبات آن موسوی یک حساب مالی اعلام کند تا دهها میلیون ایرانی هرچه از دستشان بر می آید به این حساب واریز کنند.

6- احمدی نژاد که از جنجال هولوکاست نصیبی نبرد و با طرح خیالات مالیخولیائی درباره هاله نور در اطراف خویش نیز طرفی نبسته بود، پس از فروکش کردن یک هفته جنجال بر سر اشغال منطقه نفتی "فکه" درعراق توسط فرماندهان کودتائی سپاه، حالا برگ تازه ای را با درخواست خسارت اشغال ایران در زمان جنگ دوم بر زمین زده است. این که خود او در این 5 سال چه خسارات عظیمی به ایران زده، و مردم ایران در صورت غلبه برحاکمیت چگونه او را بر صندلی محاکمه ملی خواهند نشاند، برای وی که تصور می کند هنوز می توان مانور کرد و ماند ظاهرا بی اهمیت است. او با این جنجال جدید دو هدف زیر را دنبال میکند:

الف- ایجاد انحراف افکار عمومی که حتی یک روز از کودتائی که خود وی در آن سهیم بوده بوجود آورد و درگذشت آیت الله منتظری را پشت هاله این جنجال قرار دهد.

ب- با توجه به اینکه مسئله اشغال ایران در زمان جنگ دوم عمدتا متوجه اتحاد شوروی وقت است، او می کوشد با طرح این مسئله مناسبات روسیه و ایران را تیره ساخته و وسوسه حمله به ایران توسط اسرائیل و امریکا را تشدید کند. او و ستاد روحانی- نظامی کودتا بر این تصورند که با حمله به ایران هم فرصتی برای فراموش کردن کودتا در اذهان عمومی فراهم می شود و هم می توان دست به یک کشتار وسیع زد. کشتاری که م یتواند در زندان شامل دومین قتل عام سیاسی در جمهوری اسلامی می شود و خیابان ها را تبدیل به حمام خون مردم کند! و همه اینها به بهانه حمله به ایران و ضرورت دفاع از نظام! کودتاچی ها می کوشند گزینه حمله به ایران را جانشین محاصره اقتصادی ایران کنند، زیرا می ترسند محاصره اقتصادی و بویژه تحریم نفت ایران شورش مردم را گسترده تر کند، اما حمله نظامی می تواند دست آنها را برای سرکوب و سپس معامله با امریکا و حتی اسرائیل باز کند.

بدین ترتیب است که پس زلزله های تظاهرات دوشنبه در قم، همچنان ادامه دارد و همه اذهان متوجه زلزله بزرگی است که می تواند روزعاشورا بار دیگر سراسر ایران را بلرزاند.

giovedì 17 dicembre 2009

برای خنثی سازی تظاهرات کودتاچی ها جمعه در خیابان انقلاب سبز نمی شویم

برای خنثی سازی تظاهرات کودتاچی ها

جمعه درخیابان انقلاب سبز نمی شویم
اطلاعیه هائی با مضمون شرکت در تظاهرات سبز، در روز جمعه، در مقابل دانشگاه تهران روی شبکه فیس بوک منتشر شده است. از آنجا که شایع است از جانب کودتاچی ها برای راه اندازی یک تظاهرات کودتائی در روز جمعه و در پایان نماز برنامه ای در نظر گرفته شده، در تهران اعلام شد جنبش سبز برای روز جمعه تظاهراتی را پیش بینی نکرده و نباید با حضور در برابر دانشگاه و یا خیابان انقلاب این فرصت را برای کودتاچی ها فراهم کرد که با نمایش سیمائی جمعیت، آنرا به سود تظاهرات کودتائی مصادره کنند. مجمع روحانیون و همچنین آقایان کروبی و موسوی جداگانه تقاضای مجوز راهپیمائی برای محکوم کردن پاره شدن عکس آیت الله خمینی کرده اند که هنوز پاسخ رسمی به آن داده نشده است. تظاهرات کودتائی پایان نماز جمعه تهران خود می تواند راهگشای صدور مجوز برای راهپیمائی تقاضا شده از طرف آقایان موسوی و کروبی و مجمع روحانیون باشد. به همین دلیل موج سبز باید منتظر آن مجوز و اعلام زمان و برپائی تظاهرات سبز باقی بماند. در صورت عدم صدور مجوز نیز بار دیگر توطئه آمیز بودن ماجرای پاره شدن عکس آیت الله خمینی و نمایش تظاهرات آشکار خواهد شد زیرا اگر مسئله بر سر محکومیت این ماجراست، طبیعی است که به میلیون ها مردم تهران و یا دیگر شهرها نیز اجازه داده شود تا نه به بهانه و تحت پوشش نماز جمعه، بلکه بطور مشخص در محکومیت این واقعه و بصورت هدایت شده توسط رهبران سبز به خیابان بیآیند. موردی که در 30 سال گذشته دهها بار و به مناسبت های مختلف رایج بوده است.

محسن سازگارا پنجشنبه ۲۶ آذر: جمعه در خانه میمانم

افشاگری یکی از اعضای سابق بسیح که به خارج پناهنده شده در مصاحبه با کانال 4 بی بی سی به تقلب در انتخابات و اعلام پشتیبانی رهبری از احمدی نژاد در انتخابات- خشونت های صورت گرفته بر روی مردم و تجاوزات جنسی به معترضین به انتخابات . کارکنان شرکت آونگان اراک در مقابل فرمانداری اجتماع کردن و خواستار پرداخت حقوق معوقه شان شدند با یکروز پولی که دولت خرج سرکوب مردم رامیکند میشد یک ماه حقوق این کارکنان راداد / صحبت مهم آیت الله منتظری درمورد آیت الله خمینی که ایشان مرد بزرگی بودند اما امام معصوم که نبودند و اشتباهاتی هم داشتند و د واقع این جنجالی که حکومت برای آتش زدن عکس خمینی براه انداخته را زیر سئوال برده / اعتراف علی لاریجانی به بحران مشروعیت نظام درشورای امنیت ملی ای کاش ایشون شجاعت داشت و این حرف رو علنی می زد که اعتراف درستی هست /تهدید صادق لاریجانی که دو قوه را در اختیار دارند

mercoledì 16 dicembre 2009

محرم سبز، علیه یزیدیان زمان

از سایت موج کمپ که از امروز هک شده غافل از اینکه مابیشماریم

چهارده قرن از زمانی که حسین‌(ع) در اوج شهامت و مردانگی بر پای آرمان خود ایستاد و به دست حاکمان جائر زمانه خویش به سبعانه‌ترین شکل ممکن به شهادت رسید، می‌گذرد، اما راه سبز او همچنان پررهرو و زنده مانده است. این درس بزرگی است برای ما که امروز با تاسی به راه و اندیشه حسین(ع)، بار دیگر صدایمان را علیه ظلم و بی‌عدالتی بلند کرده‌ایم. تمسک به اندیشه حق‌طلبانه امام حسین و اصحابش و زنده نگاه داشتن رشادت‌های این مردان خدا در واقعه کربلا، همواره یکی از اصلی‌ترین پایه‌های تفکر مردم ایران بوده است.
انقلاب اسلامی سی سال پیش، یکی از مهم‌ترین دستاوردهای مردم این سرزمین بود که بر پایه همین تفکر قیام در برابر ظلم و پاسداشت حق و عدالت رخ داد. امروز نیز تاریخ ایران در برهه‌‌ای سرنوشت‌ساز و حساس قرار گرفته است. برهه‌ای که پس از گذشت سی سال از تولد یک انقلاب، بنیانگذاران و حاملانش را به تفکری عمیق درباره نحوه عملکرد قدرت نامشروع حاکم با مردمی خود که به حق فریاد دادخواهی سر داده بودند، واداشته است.
روزگاری بنیانگذار انقلاب بر این باور اصیل نهفته در فلسفه عاشورا و تاسوعای حسینی تکیه کرده بود که قیام حسین (ع) در برابر دستگاه جور بود که تشیع را در طول تاریخ به عنوان راهی پویا و پر رهرو زنده نگاه داشت. او با همین معیار و میزان بر علیه ظلم زمانه خویش قیام کرد. امروز نیز گویی با گذشت نزدیک به دو دهه از رحلت رهبر واقعی این انقلاب و ۱۴۰۰ سال از واقعه کربلا، مردم ایران یک بار دیگر شاهد رویارویی حق و باطل و پرده‌دری ظالمانی شده‌اند که به ناحق خود را میراث‌دار اندیشه حسین‌بن علی (ع) و فرزندانش می‌دانند.
در آستانه ماه محرم، کودتاگران، آشفته از حضور سبز مردم در محرمی تاریخی، دست به حرکتی کثیف و مزورانه زدند و با پاره کردن عکس بنیانگذار انقلاب و صحنه‌سازی خام و ناشیانه‌ خود در صداوسیمای ضدملی، سعی در برانگیختن احساسات مردمی کردند که پیش از این با حضور میلیونی خود، بزرگ‌ترین «نه» را بعد از ۳۰ سال به سیاست‌های دروغ‌محور آنان داده بودند. یکی از اهداف این سناریو، آغاز موج گسترده تهدید و فشار بر رهبران جنبش سبز و پیش رفتن تا مرز دستگیری آنان و سرکوب وحشیانه جنبش مردمی قبل از آغاز ماه محرم بود.
کودتاگران خوب می‌دانند که محرم فصل دیگری از دفتر عمر این جنبش را ورق خواهد زد. فصلی که در آن مردم حق‌طلب ایران با حضور سبز خود در مراسم سوگواری و سخنرانی‌‌های این ماه، خطی جدید را در تداوم راه سبز امید پی خواهند گرفت. از همین رو نیز ترسان و لرزان دست به اعمالی می‌زنند که قبل از هر چیز نشان از وانهادگی آنان در برابر این جریان عظیم سبز دارد.
محرم ماهی است که مردم سبزباور ایران‌زمین، با تاسی به اندیشه‌های مقتدای خود، حسین(ع) از ظلم و جور صاحبان قدرت تبری خواهند جست. حضور گسترده و پررنگ تک تک حامیان جنبش عدالت‌خواه ایران در برنامه‌های خاص این ماه، قدم بزرگی در راه تحقق آرمان‌های ناب حسینی که همانا ظلم‌ستیزی، عدالت‌جویی و حق‌طلبی است، خواهد داشت.
موج سبز آزادی با تکیه بر همین ارزش‌ها و به عنوان قطره‌ای از دریای خروشان عدالت‌خواه ایران، فعالیت‌های زیر را در قالب موج‌آفرینی محرم سبز برای هر چه باشکوه‌تر برگزار کردن محرم امسال پیشنهاد می‌کند. لازم به یادآوری نیست که رسانه اصلی این جنبش تک تک شما مردم آگاه و هوشیار ایران‌زمین هستید.
۱- یادمان شهدای جنبش سبز: این طرح پیش از این در ماه مبارک رمضان توسط موج سبز آزادی اجرا گردیده بود. اما با توجه به اهمیت خاصی که زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدا در این ماه دارد طرح یادمان شهدای جنبش سبز را بار دیگر به اجرا می‌گذاریم. همانند ماه مبارک، هر روز از ماه محرم نیز به نام دو تن از شهدای جنبش نامگذاری خواهد شد، همان نام هایی که در ماه مبارک رمضان اعلم شده بود و در این آدرس قابل مشاهده است:
http://www.mowjcamp.com/article/id/20290
برای زنده نگاه داشتن یاد شهدای جنبش در ماه محرم می‌توانیم به برگزاری مراسم دعا و نیایش، یاداوری رشادت‌های آنان درمراسم سوگواری‌مان و نیز استفاده از عکس و پلاکارد آنان در مراسم سوگواری و حاضر شدن بر سر مزار آنان بپردازیم. در یادمان شهدای جنبش سبز می‌توان به برگزاری مراسم سوگواری بر سر مزار این شهدا در بهشت زهرا نیز پرداخت و یا نام و یاد آنان را در سایت ها و وبلاگ های سبز زنده نگه داشت. گسترش این فعالیت ها به ابتکار و تلاش فعالان جنبش بستگی دارد.
۲- سوگواران سبز: رنگ سبز از نخستین روز، به خاطر تاسی به راه سبز ائمه معصومین برگزیده شده بود. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم حسین بن ‌علی و یارانش در معنا بخشیدن به این رنگ پیشتاز بوده‌اند. استفاده از رنگ و پوشش سبز در مراسم عزاداری و تزئینات مخصوص این ماه می‌تواند مراسم سوگواران واقعی حسین بن علی(ع) را از آنان که از او فقط نامی را به یدک می‌کشند، متمایز کند. ما سوگواران سبز حسینی امسال علاوه بر پوشش اصلی و متعارف این زمان که رنگ مشکی است، از نشانه ای سبز بر سینه، سر و یا دستان خود نیز استفاده خواهیم کرد. بی‌شک حضور عزاداران سبز حسینی با پیراهن مشکی و شال سبز در دسته‌جات عزاداری، خاری در چشم یزیدیان زمان خواهد بود.
سبزها همچنین باید در زمان حضور در مساجد و تکیه‌ها هشیار باشند که در صورت تلاش مداحان یا خطیبان برای سوء استفاده جناحی از احساسات مردم به نفع کودتاچیان، واکنش مناسب از خود نشان دهند و در صورت لزوم مجلس را ترک کنند. استفاده از پوشش مناسب ایام سوگواری، به خصوص توسط جوانان سبز، می‌تواند توطئه احتمالی رسانه‌های کودتاچی برای تکرار داستان عصر عاشورای 76 را خنثی کند.
۳- عاشورا و تاسوعای سبز:‌ اطعام یکی از سنت‌های مردم ایران در روزهای تاسوعا و عاشوراست. امسال این اطعام را با نیت برای شادی روح شهدای جنبش سبز و از بند رهیدن اسرای جنبش سبز انجام خواهیم داد. همچنین یکی از شعارهای اصلی این جنبش از همان روز نخست، قرار دادن نام میرحسین موسوی در کنار نام حسین‌بن علی بوده است. این امر اتفاقی نبوده است. به باور ما سبزها «یا حسین میر حسین» معنی‌اش این نیست که میر حسین، حسین ماست. معنی‌اش این نیست که چون حسین و میرحسین هم قافیه اند مردم خوششان آمد که شعاری از آن بسازند.
یا حسین میر حسین، یعنی: با کسی شوخی نداریم. حسین برای ما سمبل حق است و تکرار نام میرحسین یعنی یادآوری حقمان که از ما ربوده شد و «یاحسین، میرحسین» یعنی تاکید بر اینکه ما با کسی سر حقمان معامله نمی کنیم. ماه محرم و به طور خاص روزهای عاشورا و تاسوعا، زمان زنده ساختن دوباره این شعار است. پس در مراسم عزاداری خود با تکرار این شعار بار دیگر اعلام خواهیم کرد که راه سبز امید، به یک معنا تداوم راه سبز کربلاست.
۴- شام غریبان سبز: شام غریبان امسال یادآور مظلومیت‌های کسانی است که در راه عقیده سبز خود به شهادت رسیدند و یا اسیر دست جائران گشتند. در این شب با روشن کردن شمع بر مزار شهدا و یا در منازل آنان و محله‌های خود، به خصوص محل شهادت ندا آقاسلطان در محله امیرآباد تهران، و نیز در خیابان‌های شهر و با در دست داشتن پوستر‌های شهدا و اسرای جنبش سبز، یاد مظلومیت‌های خاندان حسین بن علی را در حالی زنده می‌کنیم که کربلایی مجسم را در سرزمینمان در تابستانی که گذشت از سر گذراندیم و به چشم خود دیدیم.
۵- دیدار با خانواده‌های شهدا و اسرای جنبش: یکی دیگر از فعالیت‌های مخصوص ماه محرم که در چارچوب موج آفرینی محرم سبز تعریف می‌شود، دیدار با خانواده‌های عزیزانی است که در راه آبیاری نهال سبز امید، هزینه‌های هنگفتی دادند. دیدار با خانواده‌های شهدا و اسرای جنبش را در رئوس وظائف خود در ماه محرم قرار خواهیم داد و به خصوص در روزهای پس از عاشورا، به یاد اسرای کربلا، با حضور در منازل اسرای جنبش سبز، یاد رشادت‌ها و پایداری‌های آنان را زنده خواهیم کرد.
۶- شعارنویسی سبز‌:‌ دولت کودتا با دست‌آویز قرار دادن مقدسات و سوء استفاده از جملات بزرگان دین و نصب آنان بر در و دیوار شهر در ماه محرم، سعی در قبضه کردن آرمان‌های جنبش سبز دارد و ما باید با شعارنویسی‌های سبز خود، این حربه را خنثی کنیم. شعارهای پیشنهادی برای درج در اماکن عمومی و پوسترها و تراکت‌ها:
راه سبز امید، راه سبز کربلا و حسین‌بن علی استیا حسین، میرحسینمیرحسین، فرزند راستین حسین مظلوم استکل یوم عاشورا و کل ارض کربلاحسین حسین شعار ماست، میرحسین/کروبی/ خاتمی افتخار ماستمیرحسین موسوی، رهرو سبز علویاین محرم و صفر است که جنبش سبز را زنده نگه داشته است.ابوالفضل علمدار کروبی رو نگه دارندای ندای ما صدای کربلای ماما همه سرباز توئیم میرحسین گوش به فرمان توئیم میرحسینما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیمما اهل کوفه نیستیم پول بگیریم بایستیمو شعارهایی از این دست
همچنین پوسترهای زیادی نیز توسط سبزها تهیه و در اینترنت منتشر شده که برخی از آنها را پیش از این در «موج سبز آزادی» دیده‌اید. شما نیز می‌توانید از این پوسترها پرینت بگیرید و در دسته‌جات و هیئات توزیع کنید، یا آنکه بر روی دیوارها و یا خودروهای خود نصب کنید.
شعار نویسی روی خودروها نیز فعالیت دیگری است که در قالب موج‌آفرینی محرم سبز می‌توان انجام داد و با درج شعار «یا حسین، میرحسین» یا دیگر جملاتی که اشاره مستقیم یا غیر مستقیم به شباهت‌های قیام حسینی و نهضت سبز ملت ایران دارد، حضوری مداوم را در خیابان‌ها به نمایش گذاشت.

martedì 15 dicembre 2009

چه کسانی از جنبش سبز و موسوی می ترسند

شیخ محمد یزدی لاستیک دنا را بالا کشید
پسرش جنگل های شمال ایران را
از پیک نت
آیت الله شیخ محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه قم و عضو شورای نگهبان روز گذشته طی سخنانی علیه موسوی و كروبی و خاتمی و هاشمی گفت:

آقای موسوی چه افتخاری به همراه دارد؟ در دوران نخست وزیری همه می‌دانند كه چه فكری داشت."

آیت الله یزدی توضیح نداده كه موسوی چه فكری داشت و آن "همه" كه می دانستند شامل آقای خمینی هم می شده یا نه، كه تا آخرین روز عمر خود از مهندس موسوی پشتیبانی كرد. ظاهرا آن فكر خیلی بدی كه مهندس موسوی در زمان نخست وزیری اش داشت و شیخ محمد یزدی نماینده مجلس در همان دوران هم با آن مخالف بود این بود كه موسوی می گفت نباید گذاشت مثلا كارخانه لاستیك سازی را بدهند به یك آیت الله حوزه علمیه.

حالا، یعنی بعد از در گذشت آقای خمینی و رهبر شدن علی خامنه ای، در یک قلم كارخانه لاستیک سازی که به گفته عباس پالیزدار 600 میلیارد می ارزید را به قیمت 10 میلیارد دادند به محمد یزدی. تازه آیت الله یزدی این ده میلیارد را هم نداد و گفت كه از خود كارخانه می فروشیم و می دهیم. ایشان حق ندارد از موسوی بدش بیآید؟



آیت الله یزدی صاحب لاستیك سازی دنا، روز گذشته در جمع سران اوقاف گفت: "من در مجمع تشخیص مصلحت به آقای موسوی گفتم، شما در روز قیامت چه پاسخی خواهید داشت كه شورای نگهبان را اینگونه متهم می‌كنید؟"

البته شیخ محمد یزدی نگفته که موسوی چه اتهامی به شورای نگهبان زده است. اگر ریگی به کفش نداشت می گفت که موسوی گفته تقلب و کودتا کرده اید. این را نگفت چون حرف مردم هم همین است!

آیت الله یزدی سپس سراغ هاشمی رفسنجانی رفت و گفت: "آقای هاشمی سكوت را شكستند و در مشهد سخنرانی كردند و گفتند كه حكومت سپاه و بسیج دارد و این طرفی‌ها دانشگاه، اساتید و نخبه دارند. شما دارید بین سپاه، بسیج، دانشگاه و اساتید تقابل ایجاد می‌كنید."

تقابل دیگری در مملکت حاکم است که هاشمی آن را نگفته؟



بامزه ترین بخش سخنان یزدی آنجا بود كه گفت: "هاشمی در زمان ریاست بنده در قوه قضائیه گفت پرونده دخترش را ببندم."



مستمعین از آیت الله یزدی درباره پرونده پسر خود ایشان سئوال نکردند. همان پسری كه در زمان ریاست ایشان بر قوه قضائیه رئیس حوزه ریاست قوه قضائیه بود و چوب جنگل های شمال را صادر كرد. اینها را ما نمی گوئیم. عباس پالیزدار گفت و بدستور همین آقای یزدی هم زندانی شد.

این نامه آیت الله یزدی ثبت در تاریخ غارتگری 20 سال اخیر است:

"جناب آقای فروزش، حمید ما (حمید یزدی) بیکار است، ترتیبی اتخاذ فرمایید که از ‏جنگل های شمال جهت صادرات چوب بهره مند گردد."

پالیزدار می گوید: "حمید یزدی، در آن زمان مدیرکل حوزه ریاست قوه ‏قضاییه بود و متأسفانه جنگل های شمال را به تاراج بردند و رفتند."

البته نگرانی شیخ محمد یزدی زیاد هم بیهوده نیست. این نگرانی از پاره شدن عکس آقای خمینی نیست، بلکه ترس از ادامه جنبش سبز و کار دادن دست امثال ایشان است. نه در روز قیامت بلكه در همین دنیا و بزودی.

lunedì 14 dicembre 2009

مردم قضاوت کنند :طرفداران مقام معظم رهبری -طرفداران جنبش سبز

علی خامنه ای روز گذشته برای طلبه هائی که به دیدارش برده بودند سخنرانی کرد. او ضمن حمله به رهبران جنبش سبز گفت: "چرا هنگامی كه افراد فاسد فراری و سلطنت طلب و توده‌ای از آنها حمایت می‌كنند، به خود نمی‌آیند و متوجه نمی‌شوند كه مسیر آنها غلط و اشتباه است؟"

اگر منظور از افراد فاسد فراری امثال نواندیشان مذهبی مانند کدیور و گنجی و مهاجرانی است كه اینها فاسد نیستند و ثانیا خود شما باعث اقامت آنها در خارج از کشور شده اید. سلطنت طلب ها و بقیه هم كه اتفاقا به رهبران جنبش سبز حمله می كنند كه چرا مدافع انقلاب 57 و راه آیت الله خمینی هستند. حمایت توده ای ها از جنبش سبز هم که پدیده عجیبی نیست چون توده ای ها از نخست از انقلاب ایران پشتیبانی كرده اند و بنابراین طبیعی است كه از جنبش سبز هم پشتیبانی كنند. تازه خود توده ای ها هم در خارج از كشور بدلیل همین دفاعشان از انقلاب و اصلاحات و جنبش سبز از سوی سلطنت طلب ها متهم و مجرم محسوب می شوند. اگر شك دارید نگاهی به نشریات و سایت های سلطنت بیاندازید.

اما ظاهرا آقای خامنه ای اطرافیان خودش را با اطرافیان جنبش سبز اشتباه گرفته است. یعنی اگر بخواهیم با منطق خود ایشان استدلال کنیم، باید بپرسیم چرا وقتی ایشان می بیند كه همه ارازل و اوباش، متجاوزان به دختران و زنان در كهریزك، چماقدارهای بی مخ، جانیان در لباس شخصی، امام جمعه های فاسد و دروغگو، مداحان چاقو بدست، و ... همه زیر چتر دفاع از "مقام معظم رهبری" جمع شده اند و از ایشان حمایت می كنند به روش خود شك نمی كند؟

برخلاف ادعای رهبر، بهترین عناصر همه تاریخ كشور ما، تمام خرد، دانش، هنر، فرهنگ و نیروی كار جامعه ما در حول جنبش سبز حلقه زده است و همه ارازل و اوباش و متجاوزان و چماقدارها و شارلاتان ها و دزدها و كلاش های جامعه دور رهبر معظم جمهوری اسلامی گرد آمده اند. مگر خود نماینده آقای خامنه ای در دانشگاه ها دو روز پیش اعتراف نكرد كه 70 درصد جامعه دانشگاهی ما به نامزد مورد نظر رهبر رای نداده اند؟ این 70 درصد همان افراد فاسد هستند كه آقای خامنه ای می گوید؟ رهبر بجای فرافكنی و بهانه تراشی برای رویارویی با مردم بهتر است نگاهی به دور و بر خود و اطرافیان و حامیان خویش بیاندازد.

venerdì 11 dicembre 2009

آزار و اذیت سعید نورمحمدی در زندان اوین

سعید نورمحمدی، عضو جوان جبهه مشارکت و از اسرای کمیل سبز روز چهارشنبه پس از 50 روز حبس در سلول انفرادی موفق به ملاقات کابینی با برادر خود شد.

به گزارش وبلاگ یار کمیل، این ملاقات به صورت کابینی و با حضور دو مامور در کنار سعید نورمحمدی صورت گرفت.

به گفته برادر سعید نورمحمدی، وی ظاهری بسیار خسته و ناراحت داشته و یکی از انگشتان دست چپ او باندپیچی شده بود.

زمانی که برادر سعید از او پرسیده که آیا مورد اذیت و آزار قرار می گیرد، او با وجود حضور دو مامور گفته "خیلی اذیتم می کنند!".

با این حال نورمحمدی به برادرش گفته که حال عمومی اش خوب است.

سعید نورمحمدی همچنین گفته است که تمام این مدت در سلول انفرادی بوده و بازجویی نداشته و به وی گفته اند که بازجویی از او به زودی آغاز می شود!

سعید نورمحمدی پیش از این و در روز ۲۵ خرداد ماه بازداشت و مدت ۶۲ روز تحت فشار و بازجویی قرار گرفته بود.

از سوی دیگر، یکی از وکلا که روز چهارشنبه برای پی گیری وضعیت اسرای دعای کمیل به دادسرا مراجعه و با قاضی بیگی صحبت کرده بود، گفت قاضی بیگی اعلام داشته که تکلیف پرونده بازداشتی های دعای کمیل را تا اوایل هفته جاری یعنی ۲۱ یا ۲۲ آذر مشخص می کنند.

۵۰ روز پیش مراسم دعای کمیل برای آزادی زندانیان سیاسی در منزل پدر همسر شهاب طباطبایی برگزار شد که نیروهای امنیتی در این برنامه ۷۰ نفر را بازداشت کرده و ۲۱ نفر را به اوین منتقل کردند.

از این تعداد اسماعیل صحابه، سعید نورمحمدی، محمدحسین خوربک و دکتر کیانوش راد همچنان در بازداشت و انفرادی به سر می برند.

giovedì 10 dicembre 2009

از شکاف در میان خودشان وحشت کرده اند و از همراه شدن روز افزون مردم با جنبش

شکاف در صف کودتا
انسجام در جبهه ضد کودتا
از پیک نت دات کام


سالگرد 16 آذر، در کنار همه حوادثی که به همراه داشت، حامل چند رویداد مهم سیاسی کمتر مرتبط با حوادث دانشگاهی و خیابانی بود که تا فرا رسیدن ماه محرم و بویژه دو روز "تاسوعا" و "عاشوا" و حتی "شام غریبان" جلوه های دیگری از آن نیز نمایان خواهد شد. این رویدادها را اینگونه می توان دسته بندی کرد:

1- تطبیق موضع گیری ها و سخنرانی ها و بیانیه های خاتمی، موسوی، کروبی و حتی هاشمی رفسنجانی با شکوفائی گام به گام جنبش مردم در دوران 6 ماهه پس از انتخابات که آن را می توان دوران بلوغ جنبش سبز نیز نامید. چنین انسجامی نه تنها دردوران 8 ساله اصلاحات وجود نداشت، بلکه در سال 57 و انقلابی که منجر به سرنگونی استبداد سلطنتی شد نیز شاهد آن نبودیم. خونسردی و حرکت آرام اما پیگیر جنبش از برجسته ترین خصلت های جنبش سبز در 6 ماهه گذشته است. کافی است بیانیه های موسوی و یا سخنرانی های خاتمی و یا گفته ها و مصاحبه های کروبی و حتی اظهار نظرهای هاشمی رفسنجانی از آخرین نماز جمعه اش تا سخنان اخیرش در مشهد مرور شود. و شعارهای مردم و روش های حضور خیابانی آنها در سالگردها و خونسردی اعجاب انگیز مردم در رویاروئی با نیروهای انتظامی همزمان با شعار علیه چماق بدستان و چاقو کش هائی که بنام بسیج به خیابان آورده می شوند، مرور و بازبینی شود تا صحت این ارزیابی مشخص شود.

به این دو خبر که حتی فیلم یکی از آنها نیز پخش شده کمتر مورد توجه قرار گرفت: صحنه هدیه گل از سوی دانشجویان به فرماندهان پلیس و انتظامی از سوی دانشجویان دانشگاه تهران و صحنه بسیار مهم مشاجره و کشاکش بین نیروهای انتظامی و چماقداران و شلاق بدست ها در میدان ولیعصر در نیمروز 16 آذر. آنها که این صحنه را شاهد بوده اند، گزارش کوتاه آن را اینگونه برای پیک نت فرستاده اند: من ابتدا مشاهده کردم که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی با یکی از کسانی که لباس شخصی ها از او فرمانبرداری می کردند وارد بحث شده بود. بحث بر سر مخالفت فرمانده نیروی انتظامی با حمله به مردم در حاشیه خیابان و پیاده روها بود. بعد از مدتی هم از طرف نیروهای انتظامی عده ای وارد این بحث شدند و هم از طرف لباس شخصی ها و بحث تبدیل به مشاجره بسیار تند شد. هر دو طرف با بی سیم به یک محلی گزارش این مشاجره را میدادند و سرانجام لباس شخصی ها بنا به دستوری که به آنها داده شده بود کوتاه آمده و صحنه را ترک کردند و از آن به بعد نیروی انتظامی با ملایمت بیشتری با مردم روبرو شد و حتی با برخی از مردم شوخی کرده و محترمانه می خواست که نایستند.

اینها پدیده های کوچکی نیست. همانگونه که پیاده شدن موسوی از اتومبیل در محوطه فرهنگستان و رفتن به سوی لباس شخصی ها و صحبت با آنها پدیده کوچکی نیست.



2- شکافی که در این حوادث به ظاهر کوچک در خیابان ها شاهد آن هستیم، در زمینه سیاسی و در پشت صحنه، میان کودتاچی ها و در حاکمیت بسیار جدی تر است. ما این شکاف را مانند بحث خیابانی نیروی انتظامی و لباس شخصی ها نمی بینیم، اما نتیجه آن را اگر دقت کنیم شاهدیم.

این نتیجه را در لجام گسیختگی تبلیغاتی، فرصت نداشتن برای تنظیم یک سناریوی امنیتی و اشتباهات مهمی که باعث تمسخر مردم می شود، جامعه در بطن خود فروپاشی را حس می کند.

به چند نمونه توجه کنید:

مجید توکلی را بیرون از دانشگاه می گیرند و 24 ساعت بعد چادر سرش می اندازند و می گویند با این پوشش او را شناسائی کرده و گرفته اند! می دانند که چند هفته و یا حتی چند روز دیگر تق ماجرا در می آید و معلوم میشود به زور شلاق و شکنجه این چادر را سرش کرده و از او عکس گرفته اند و از هم اکنون هم مردم میدانند اینها همه صحنه سازی است. اما آنها فرصت فکر ندارند. شتابزده این صحنه ها را می سازند. چرا؟ برای توجیه خشونت و جنایاتی که مرتکب می شوند. ازادامه خشونت و جنایت وحشت دارند، زیرا نگران شکاف در نیروهای خودشان هستند. به همین دلیل با شتاب و برای عبور از امروز و رسیدن به فردا به هر وسیله ای متوسل می شوند. همین شتابزدگی و اشتباه را در صحنه سازی پاره کردن عکس آقای خمینی در دانشگاه تهران مرتکب شدند. یعنی چون وقت تهیه سناریوی تازه نداشتند، همان سناریوی عصر عاشورا در جریان انتخابات 2 خرداد را از بایگانی بیرون کشیده و اجرا کردند. عکس آقای خمینی را در دانشگاه پاره کرده و زیر پا انداختند و از آن عکس و فیلم تهیه کردند و شب در سیما نشان دادند. دراینجا نیز قصدشان توجیه خشونت و سرکوب بود. چه نیازی به این توجیه است؟ چرا 4 یا 5 ماه پیش نیازمند این روش های توجیهی نبودند؟ پاسخ روشن است: از شکاف در میان خودشان وحشت کرده اند و از همراه شدن روز افزون مردم با جنبش.

چرا صحنه سازی با عکس آقای خمینی و پخش آن، و نه پخش صحنه واقعی پاره کردن عکس خامنه ای در خیابان ها توسط مردم؟

بازهم پاسخ روشن است: پخش پاره شدن عکس خامنه ای با خوشحالی و تائید مردم همراه می شود و اساسا اعتباری بین مردم ندارد که پاره شدن عکسش باعث ناراحتی مردم بشود. درست برعکس، آقای خمینی در میان مردم همچنان اعتبار مذهبی و سیاسی دارد و پاره شدن عکس او مردم را می تواند ناراحت کند. سناریو سازان کودتا به این دلیل برای سرکوب آنها که عکس خامنه ای را واقعا پاره کرده و زیر پا له کردند، عکس آقای خمینی را پاره می کنند و زیر پای چماقدارانی که وارد دانشگاه کرده اند می اندازند.

پرتاب نارنجک گاز خردل و فلفل و انواع مواد شیمیائی که در اختیار سپاه پاسداران است و البته بسیج هم به آن دسترسی دارد، به طرف مردم بی سلاح، نه تنها خشم و نفرت مردم را تشدید کرده، بلکه در میان خودی های نظامی و انتظامی هم با واکنش روبرو شده است. به این دلیل است که خبرگزاری کودتا "فارس" اعلام می کند طرفداران موسوی به طرف دانشجویان (منظور همان نیروی بسیج است که وارد دانشگاه کرده بودند) گاز اشک آور پرتاب کردند!

خنده دار است، اما بیش و پیش از خنده باید دلائل این دروغ سازی ها را پیدا کرد. وقتی چند تنی که زیر چادر سیاه اند و معلوم نیست زن و یا مرد، از نیم متری گاز فلفل به صورت دکتر زهرا رهنورد پرتاب می کنند و باعث کوری موقت او می شوند و خشم مردم را آتشین تر می کنند، سناریوی پرتاب گاز اشک آور طرفداران موسوی را در خبرگزاری فارس منتشر می کنند!

برویم به سراغ مقامات قضائی

رئیس قوه قضائیه شب 16 آذر در سیما ظاهر شده (خبر یک همایش قضائی) و می گوید اجازه نمی دهیم در سایه مصونیت سیاسی عده ای نظم جامعه را بهم بزنند.

مردم می خندند و می گویند: خواب دیدی خیر است حاج آقا. حسین شریعتمداری در روزنامه اش می نویسد کروبی، شعبان بی مخ است و کسی در قوه قضائیه نیست به او بگوید لابد مخ هر دو را داده اند به تو!

دادستان کل کشور، یعنی آقای اژه ای هم در سیما ظاهر می شود و به خانواده ها توصیه می کنند جلوی بچه هایتان را بگیرید که در تظاهرات شرکت نکنند، چون از این به بعد سفت و سخت با تظاهر کنندگان برخورد خواهیم کرد.

مردم می گوید: شما را که احمدی نژاد به دلیل نفی نقش عوامل خارجی در تظاهرات بعد از انتخابات از کابینه کنار گذاشت. البته کسی که به دروغ قسم جلاله بخورد و تلویزیون آن را پخش کند ( بعد از صدور حکم 5 سال زندان برای کرباسچی شهردار تهران) باز هم می تواند دروغ بگوید.

مردم می گویند: مگر در این شش ماه "شُل" برخورد کردید که حالا می خواهید "سفت" برخورد کنید؟ دیگه از سوله کهریزک بدتر هم دارید؟

ضمنا، حاج آقا! پدر و مادرها خودشان هم در تظاهرات اند. حتی سینه چاک تر از بچه هایشان. کجای کاری؟ برای مردم ایران حرف می زنی و یا مردم تاجیکستان؟ ایرانی ها که همه دستشان توی تظاهرات است. چه پدر و چه مادر، چه دختر و چه پسر!

sabato 5 dicembre 2009

کودتاچیان نگران نتیجه عبور از سنگر 16 آذر


تا رسیدن به سنگر تاسوعا، عاشورا، 22 بهمن و
...



کودتاچیان نگران نتیجه

عبور از سنگر 16 آذر




آخرین نماز جمعه قبل از 16 آذر را احمد جنتی خواند. از متهمین اصلی کودتای 22 خرداد. او در خطبه هائی که در نماز جمعه تهران خواند و بخش هائی از آن را درهمین شماره پیک نت می خوانید، نه تنها نگرانی خود، بلکه به سخنگوئی از تیم کودتای 22 خرداد، نگرانی همه آنها را از برگزاری 16 آذر بر زبان آورد.

یکشنبه روز عیدغدیر است و به همین بهانه، آیت الله خزعلی را که دبیرکل غدیر است سخنران پیش از خطبه های نماز کردند. او نیز نگران از 16آذری که در پیش است سخنانی گفت. بخش هائی از سخنان وی را نیز در همین شماره پیک نت می خوانید.

احمدی نژاد که فعلا همه دولت در خود او جمع است، در یک بندبازی آشنا برای مردم، شنبه را به یکشنبه و پنجشنبه را به جمعه وصل کرده و تعطیل اعلام کرد. با این امید که مردم می روند به مسافرت و تا صبح دوشنبه درگیر بازگشت از سفر خواهند بود و فرصتی برای شرکت در 16 آذر نخواهند داشت. وزارت علوم نیز با همین انگیزه خوابگاه ها را تعطیل کرده تا دانشجویان بروند به شهرهایشان و پخش شوند.

فرماندهان انتظامی که تاکنون سعی می کردند، در اظهار نظرهای 16 آذری، خود را خونسرد جلوه دهند، از پنجشنبه تهدیدهای لفظی را شروع کرده اند. این درحالی است که فاصله استقرار نیروهای ویژه برای مقابله با مردم در خیابان ها کم شده و شمار این نیروها بیشتر.

همه آنها و طیف های وابسته به آنها که تاکنون از ختم غائله – نامی که برای مقابله مردم با کودتای 22 خرداد انتخاب کرده اند- سخن می گفتند و برای یکدیگر پیام تبریگ سرکوب می فرستادند، حالا برای عبور از سنگر 16 آذر به تکاپو افتاده اند.

آنها که تریبون های حکومتی – مانند نماز جمعه و یا صدا و سیما- را دراختیار دارند، می گویند 16 آذر روز امریکا ستیزی است، زیرا در 16 آذر سال 1332، بعد از کودتای 28 مرداد دانشجویان دانشگاه تهران علیه امریکا و سفر معاون رئیس جمهور این کشور به ایران تظاهرات کرده بودند. تظاهراتی که برای سرکوب آن فرمانداری نظامی کودتای 28 مرداد فرمان حمله به دانشگاه را داد و نیروهای فرمانداری کودتا اجازه تیر مستقیم داشتند. دراین یورش سه دانشجو کشته شدند و عده زیادی نیز مجروح شدند. قربانیان عبارت بودند از "قندچی"، "بزرگ نیا" و "شریعت رضوی".

این تریبون ها، از جمله سخنان احمد جنتی که در همین شماره پیک نت می خوانید نمی گویند که کودتای 28 مرداد علیه آزادی ها بود و تا آزادی بود امریکا و انگلیس نمی توانستند دست بگذارند روی نفت ایران، زیرا مطبوعات می نوشتند و احزاب مخالفت می کردند و مجلس نیز متاثر از این فضای آزاد سیاسی نمی توانست یکدست طرف دربار شاهنشاهی را بگیرد.

بدین ترتیب و درحقیقت 16 آذر، روز تظاهرات دانشجویان علیه کودتای 28 مرداد بود و یکی از دو حامی خارجی بزرگ این کودتا یعنی امریکا. 16 آذر تظاهراتی بود علیه شاه، ژنرال های یک ستاره و دوستاره ارتش وی و اوباش و روحانیون حامی کودتا. سفر نیکسون معاون وقت رئیس جمهور امریکا و فریاد علیه او و امریکا، در واقع فریاد علیه کودتا بود. این را امثال جنتی و کودتاچیان 22 خرداد به روی خود نمی خواهند بیآورند.

venerdì 4 dicembre 2009


شبکه جنبش راه سبز (جرس ): یک هفته از قتل مشکوک امیر اسلامیان دانشجوی کرد دانشگاه یاسوج و عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی در همدان می گذر اما هنوز از انگیزه قتل او خبری در دست نیست.

خبر کشته شدن این جوان دانشجو را دو روز پیش برای اولین بارسایت جرس منتشر کرد. اما تاکنون عکسی از وی منتشر نشده بود.
به گزارش جرس اسلامیان که از دانشجویان دانشگاه دولتی یاسوج بوده از طرف مسئولان این دانشگاه به دلیل شرکت در فعالیت های صنفی و سیاسی همواره مورد فشار و احضار به کمیته انضباطی قرار می گرفت.

امیر اسلامیان در ترم بهمن 86 بخاطر برگزاری همایش بزرگداشت شهدای واقعه حلبچه از جانب مسئولان دانشگاه به دلیل نوع صحبتها و افشاگری هایش پیرامون نحوه کشتار مردم توسط برخی از مسوولان آن دوره مورد برخورد شدید و نامناسب قرار می‎گیرد و توسط کمیته انضباطی دانشگاه یاسوج ابتدا به دو ترم محرومیت از تحصیل و در نهایت به دانشگاه همدان تبعید شد.

اسلامیان بعد از این اقدام برای ادامه تحصیل به دانشگاه همدان می‎رود و در آنجا نیز بعد از یک ترم تحصیل به دلیل گزارش دانشگاه یاسوج پذیرفته نمی‎شود و دوباره به دانشگاه یاسوج بر می گردد که در تابستان 87 از آنجا بصورت قطعی اخراج می شود.

نامبرده که پس از عدم پذیرش از سوی دانشگاه همدان و اخراج از دانشگاه یاسوج از ترس دستگیری بخاطر شرکت فعال در فعالیتهای انتخاباتی ستاد مهدی کروبی در همدان ، از سوی نیروهای امنیتی خود را مخفی کرده بود بعد از چند روز به طرزی مشکوک به قتل رسید.

جسد این جوان چند روز پیش در حوالی روستای محل سکونت خود روستای “چراخ‎وال” واقع در شهرستان بوکان پیدا شد.

mercoledì 2 dicembre 2009

آیت الله منتظری : پیروزی جنبش قطعی است نیازی به شعارهای تند نیست

‏آیت الله منتظری به 4 سئوال زیر، درباره جنبش ضد کودتا در کشور پاسخ داده است.
‏ 1- جنبش سبز مردم ایران چه دستاوردهایی طی مدت اخیر داشته است ؟
‏ ‏2 - چه عواملی مانع از گسترش و توسعه جنبش سبز مردم خواهد شد و راه‏ ‏دستیابی به اهداف را طولانی تر می کند؟ ‎
‏ ‏3 - راههایی كه موجب تقویت و مصونیت نسبی جنبش خواهد شد كدامند؟
‏ ‏4 - چه توصیه هایی برای اعتلای بیشتر جنبش می فرمائید؟

1- جنبش مذكور كه جلوه و تبلوری واقعی از مطالبات به حق‏ ‏اكثریت مردم ایران در سالهای متمادی است، هرچند تاكنون با برخورد‏ ‏خشن و شدید جناح تندروی حاكمیت روبرو شده است، ولی دستآوردهای‏ ‏داخلی و خارجی آن قابل انكار نمی باشد. این جنبش در داخل كشور‏ ‏توانسته است فرهنگ مسالمت آمیز مطالبه حقوق تضییع شده اقشار‏ ‏وسیعی از مردم در انتخابات و حوادث پس از آن را تا حد زیادی نهادینه‏ ‏كند و از طرفی ماهیت خشن جناح تندرو و سركوبگر را به خوبی افشا‏ ‏نماید. البته هزینه های سنگینی را هم تحمل نموده است .
این پدیده‏ ‏نشانه آن است كه مردم به كمتر از رسیدن به مطالبات بر حق خود قانع‏ ‏نمی شوند و كشتار و ارعاب و تهدید و بگیر و ببندها و محاكمات غیر شرعی‏ ‏و غیر قانونی و محكومیت های سنگین و غیر عادلانه فعالان سیاسی و‏ ‏آزادیخواهان و نیز تبلیغات دروغ و فریبنده، تأثیری در عزم و اراده آنان‏ ‏ندارد. در بعد خارجی نیز توانسته است نظر كشورهای جهان و بخصوص‏ ‏جوامع مترقی و سازمان های مدافع حقوق بشر را نسبت به مظلومیت و‏ ‏خواسته های به حق خود معطوف داشته و در ارزیابی سیاسی ، قدرت‏ ‏واقعی ملت را به جهانیان نشان دهد.
2 و 3- از جمله عواملی كه ممكن است مانع گسترش جنبش به حق‏ ‏مردم شود، یكی شعارهای انحرافی ساختارشكن و عكس العمل های‏ ‏نامناسبی است كه به سوژه ای برای سركوب مردم توسط جناح تندرو‏ ‏تبدیل خواهد شد. جنبشی كه خواسته های منطقی و مشروع و قانونی دارد و‏ ‏می‎تواند آنها را به شكل مسالمت آمیز و معقول مطرح كند، نباید احیانا‏ ‏گرفتار رفتارهای عكس العملی در برابر خشونت ها و سركوبگری ها شود و‏ ‏بسا شعارهایی را مطرح كند و یا واكنش هایی را از خود نشان دهد كه در‏ ‏نهایت مطابق خواسته جناح تندرو حاكمیت و به نفع آنان باشد; و چه بسا‏ ‏این مسائل توسط ایادی آنان جهت انحراف نهضت به وجود می‎آید،‏ ‏چنانچه بارها مردم بعینه نیروهای آنها را در حال تخریب اماكن و اموال‏عمومی و شخصی دیده اند.‏ ‏عامل دیگر، انتظار پیروزی زودرس و عجولانه است. جنبش مذكور‏ ‏نباید در رسیدن مردم به حقوق خود، عجله و بی حوصلگی نشان دهد. صبر‏ ‏بر شدائد و مصائب و مقاومت در راه حق و امر به معروف و نهی از منكر و‏ ‏همچنین مقاومت برای احقاق حقوق ، از آموزه های مهم دینی است كه در‏ ‏قرآن و روایات روی آن تأكید فراوان شده است .‏ ‏عامل سوم ، اختلاف سلیقه ها در روش احقاق حقوق و امر به معروف و نهی‏ ‏از منكر است كه می‎تواند آسیب جدی به نهضت و حركت مردم وارد نماید.‏ ‏در این راستا شخصیت های معتمد مردم و مؤثر در جنبش می‎توانند با‏ ‏شفاف سازی خواسته های قانونی و شرعی مردم و تفاهم كامل با یكدیگر‏ ‏مانع بروز عوامل مذكور و موجب تقویت حركت های مردمی و مصونیت‏ ‏آن از آسیب های محتمل باشند.
4 - بدیهی است كسانی كه در راه احقاق حقوق مردم تلاش می‎كنند‏ ‏و در حقیقت به وظیفه مهم شرعی و ملی امر به معروف و نهی از منكر عمل‏ ‏می‎كنند در درجه اول ، باید خود عامل به حق و معروف و تارك منكر و‏ ‏باطل باشند، و مرزهای دینی و اخلاقی را كاملا حفظ و مراعات نمایند تا‏ ‏عمل و حركتشان در راه رضای خالق و مصالح مخلوق منشأ آثار خیر قرار‏ ‏گیرد.
در خاتمه برای چندمین بار به عنوان نصیحت و خیرخواهی برای حاكمیت‏ ‏یادآور می‎شوم: راهی كه مسئولین و تصمیم گیرندگان نظام در پیش‏ ‏گرفته اند جز به ضرر دین و دنیای خودشان و مردم نخواهد بود. تمكین به‏ ‏همه اصول قانون اساسی و به رسمیت شناختن حقوق ملت و عمل به آن‏ ‏بهترین راه برای نشان دادن حسن نیت حاكمیت است. انحصارطلبی و‏ ‏خودمحوری و استبداد و اعمال خشونت در مقابل مردم و محاكمات‏ ‏غیر شرعی و غیر قانونی فعالان سیاسی خدمتگزار و شناخته شده و‏ ‏محكومیت های سنگین برای آنان، عاقبتی جز انزوای بیشتر كشور و نظام در‏ ‏دنیا و فاصله گرفتن بیشتر مردم از حاكمیت و تخریب و مشوه نمودن چهره‏ ‏اسلام مظلوم و در نهایت غضب و خشم خداوند را به دنبال نخواهد داشت.‏ ‏امیدوارم مسئولین مربوطه هرچه زودتر مسیر باطل خود را اصلاح نمایند‏ ‏و رضایت خالق و خلق را تحصیل نمایند.‏

domenica 29 novembre 2009

نقش مداحان در جنایات پس از کودتا

قاتلین و قمه کش های بازداشتی
بی سر و صدا آزاد می شوند
با عرض سلام- در مورد باند مداحان قمه کش مطلب زیر را یکی از بچه های مسجد... به من داده که برایتان می فرستم:

پس از 30 خرداد دو تن از باجناق های مداح مشهور تهران "حسین سیب سرخی" که به مردم تیر اندازی کرده و با قمه توی صورت مردم زده بودند دستگیرشده بودند. گویا اینها را اطلاعاتی ها بازداشت کرده بودند. اسم آنها رضا محمدی و حسین میرداماد بوده و در بازجوئی های خود رضا محمدی به قتل یکی از کسانی که در راهپیمائی 30 خرداد شرکت داشته اعتراف کرده است. این قتل در حوالی خیابان یوسف آباد انجام شده است.

بچه های مسجد، که تا حالا چند بار خبرهای درستی به من داده اند، همچنین گفتند که حسین
میرداماد هم در بازجوئی اش گفته برای قمه کشی در روز 30 خرداد اجازه کتبی داشته است. این اجازه کتبی نزد "حسین سیب سرخی" بوده و آن را قبل از تظاهرات 30 خرداد به میرداماد نشان داده و گفته این اجازه حکم فتوا را دارد.

از این دو نفر میرداماد با حکمی که "حاج حسین ارضی" رئیس مداحان از احمدی نژاد گرفته بود از زندان بیرون آمد اما رضا محمدی هنوز در زندان است و نمی توانند او را بیرون بیآورند چون خودش اقرار به قتل کرده و پرونده اش را فرستاده اند دادگاه. در آخرین رایزنی ها توسط حسن طائب رئیس بسیج که الان شده معاون سازمان اطلاعات سپاه و همچنین حسین سازور با دادستان تهران قرار است پرونده رضا محمدی را هم جمع کرده و او را هم همین روزها آزاد کنند. حسین سازور به بچه های مسجد... گفته روزی که محمدی آزاد شد برایش مراسم بگیرید و خودم هم شرکت می کنم..از خوانندگان پیک نت دات کام

sabato 28 novembre 2009

نتیجه سی سال حکومت ولایت فقیه


یورش نیروهای سرکوبگر با گاز اشک آور بسوی مادران عزادار

بنابه گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مادران عزادار علیرغم حضور تعدادی از نیروهای سرکوبگر و پرتاب گاز اشک آور و برخورهای توهین آمیز و غیر انسانی ، تجمع اعتراضی خود را از میدان آب نمای پارک لاله به خیابانهای تهران کشاندند و در حین راه پیمائی شروع به خانواندن سرود ای ایران و یار دبستانی نمودند.
مادران عزادار از ساعت 17:00 در پارک حضور داشتند و هر لحظه بر تعداد آنها افزوده می شد . ساعت 17:15 دقیقه اقدام به راه پیمائی به دور میدان آب نما نمودند که با برخورد وحشیانه نیروهای ولی فقیه مواجه شدند و از ادامه راه پیمائی آنهادر پارک ممانعت گردیدد.ولی مادران قهرمان و دختران جوان شرکت کننده در این حرکت اعتراضی ،راه پیمائی خود را از پارک لاله بسوی خیابان کارگر و 16 آذر و بلوار گشاورز به مسافت طولانی ادامه دادند.
مادران و دختران جوان راه پیمائی خود را به خیابانهای تهران کشاندند. آنها با روشن کردن شمع و خواندن سرود ای ایران و یاردبستانی در خیابانها به اعتراضات خود ادامه دادند. ماشینها با مشاهدۀ راه پیمائی اعتراضی مادران به حمایت از آنها اقدام به بوق زدند می کردند و تعدادی از عابرین پیاده به حرکت اعتراضی مادران پیوستند.
تعداد مادران و دختران جوانی که در راه پیمائی امروز شرکت داشتند به بیش از 150 نفر تخمین زده می شد.
نیروهای سرکوبگر انتظامی و لباس شخصی حوالی ساعت 17:45 دقیقه برای متفرق کردن مادران اقدام به پرتاب گاز اشگ آور نمودند که تعدادی از مادران دچار ناراحتی تنفسی شدند. ولی مادران قهرمان با خواندن سرود به اعتراضات خود ادامه دادند و به اعمال سرکوبگران توجهی نکردند. رفتار نیروهای سرکوبگر با مادران و دختران جوان توهین آمیز و وحشیانه بود . این راه پیمائی تا حوالی ساعت 18:00 ادامه داشت

دوستان بسیجی خودتان را در وضعیتی متناقص نمی بینید ؟تأملی در اهمیت بیانیه 15 میر حسین موسوی

تاملی در اهمیت بیانیه پانزدهم میرحسین موسوی در آستانه شانزده آذر- تغییر
تاریخ : ۷ آذر ۱۳۸۸ • شاخه : اخبار
«مفاهیمی که فطرت مردم آنها را می‌پسندد چرا باید در نزد برخی از دوستان بسیجی ما نفرت ایجاد کند؟ کدام زشتی در نام‌هایی چون آزادی وجود دارد که وقتی بر زبان می‌آید قلب بعضی از آنان را مشمئز می‌کند، گویی که نام بزرگترین گناهان باشد؟ حال آن که هنوز بزرگترین میعادگاه‌ها در اکثر شهرهای ما به نام آزادی خوانده می‌شوند. مگر نمی‌گوییم عنوان‌هایی چون حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثالشان محمل‌هایی است تا قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق کنند و سیمایشان را زیبا جلوه دهند؟ چرا آنهایی که قاعدتاً باید صاحبان اصلی و اصیل چنین آرمان‌هایی باشند از آنها فاصله می‌گیرند؟» میرحسین موسوی، ۴ آذر ۱۳۸۸، بیانیه پانزدهم

بیانیه پانزدهم میر حسین موسوی به مناسبت سالگرد تشکیل بسیج، به رغم ظاهر ساده‌اش اهمیت سیاسی بسیار دارد. اهمیت این بیانیه اگر در نسبت با بحث‌های اخیر خوانده شود، بیشتر روشن می‌شود. در روزهای اخیر بحث شعارهای جنبش و بحث خشونت از مطرح‌ترین مسایل پیرامون جنبش سبز بوده‌اند. بیانیه شماره پانزده میرحسین موسوی نیز به ابعاد مختلف این بحث پرداخته است. در این نوشتار به شرح و توضیح این ابعاد و اهمیت آن در آستانه ۱۶ آذر می‌پردازیم:

مسئله خشونت و رویکرد به آن

پس از وقایع ۱۳ آبان برخی گروههای سیاسی و روشنفکران به نوعی از این که جنبش در برابر خشونتی که علیه‌اش اعمال می‌شود به اصطلاح «رادیکال» شود، ابراز نگرانی کرده بودند. میرحسین موسوی نیز در دومین مصاحبه ویدیویی خود، که پس از ۱۳ آبان انجام شد، گفت که نباید در برابر این خشونت‌ها عصبانی شد. با این حال رویکرد او در بیانیه اخیر از نظر سیاسی متفاوت، و مهم‌تر بود.

موسوی در سالروز تاسیس بسیج، با زبانی که علی‌القاعده باید میان او و بسیج مشترک باشد، و با اتکا به ارزش‌هایی که او به آن‌ها معتقد است و انتظار دارد که مورد اعتقاد بسیج هم باشد، بسیجیان را مورد خطاب قرار داد، اما برای این‌که از آن‌ها بپرسد که چرا با مردم خشونت می‌کنند؟ آیا با جایزه گرفتن به خاطر خشونت علیه مردم، باز هم می‌توانند خود را با آن‌چه آرمان‌های بدو تاسیس‌شان می‌خوانند، پایبند بدانند؟ آیا خود را در وضعی متناقض نمی‌بینند؟

این مخاطبه فقط از این جهت که بسیجیان را به خاطر خشونتی که می‌کنند به پرسش گرفته مهم نیست، بلکه به خاطر پیامی که از میان خطوط آن می‌توان خواند معنادارتر می‌شود. این‌که در موقعیت اعمال خشونت گسترده، مردم را مخاطب قرار دهیم و بگوییم «مبادا رادیکال شوید»، چیزی جز نوعی ابراز نگرانی نخواهد بود. ابراز نگرانی‌ای که بدون اشاره به هیچ راه حلی برای خشونت، معلوم نیست قرار است چه فایده‌ای داشته باشد. موسوی در بیانیه پانزدهم، گامی از این نوع ابراز نگرانی فراتر گذاشته. او به سراغ عوامل خشونت رفته تا آن‌ها را با تناقضات رفتارشان مواجه کند و از آن‌ها بخواهد به سوی مردم برگردند. به این ترتیب، موسوی این بار نه به سوی خشونت‌شده، که به سراغ خشونت‌گر می‌رود.

جنبش چه می‌خواهد؟ یک یادآوری الهام بخش

در آن بخش بیاینه که موسوی بسیج را به سوی مردم می‌خواند نکته مهمی وجود دارد که می‌تواند در حرکت‌های بعدی جنبش کارساز باشد. چنان که در پاره نقل شده در آغاز این نوشته آمد، موسوی از بسیجیان می‌پرسد که چرا از اسم آزادی نفرت دارند؟ چرا به آزادی حمله می‌کنند؟ چرا از آزادی می‌گریزند؟ آن هم در زمانی که «هنوز» حاکمیت بر استفاده از نام آزادی، همچون میراثی انقلابی پافشاری می‌کند. حمله به آزادی، در عین استفاده از آن، درست در جملات بعدی با موضوع مشابهی پیوند می‌خورد. موسوی یادآور می‌شود که در گفتار ایدئولوژیک حاکمیت، « حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال‌شان» محمل‌هایی شمرده می‌شوند که «قدرت‌ها ریاکارانه خویشتن را به آنها الصاق» می‌کنند که «سیمایشان را زیبا جلوه دهند». اما آیا این همان کاری نیست که حاکمیت با نام آزادی می‌کند؟ آیا در عین این ابراز تنفرها از آزادی نیست که رییس دولت کودتا بارها وضعیت موجود در ایران را آزادی مطلق یا نزدیک به مطلق خوانده است؟ آیا این مشابه همان «ریاکاری‌ای» که به «قدرت‌ها» نسبت داده می‌شود نیست؟

در این‌جا در عین حال موسوی تصریح می‌کند که خواست مردم در جنبش سبز، خواستِ آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال این‌ها است. در جایی که پاره‌ای از تحلیل‌گران با اشاره به شعارهای «رادیکال» اخیر، آن‌ها را با احتمال رادیکال شدنِ مردمِ مورد خشونت مربوط می‌کنند، موسوی در خطاب به بسیجیان که عامل خشونت شده‌اند تاکید می‌کند که شعارهای جنبش را باید اساساً شعارِ آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال این‌ها دانست. موسوی می‌گوید که شعار ما این است و اصل برخورد وخشونت با مردم، به‌خاطر چنین شعارهایی است که صورت می‌گیرد.

موسوی باز هم گامی به پیش می‌گذارد: اگر استفاده «قدرت‌ها» از این شعارها «ریاکارانه» دانسته می‌شود، پس خود شعارها به نوعی تصدیق می‌شوند. و از آن مهم‌تر، این شعارها به تعبیر او، مانند شعار آزادی مورد «پسند فطرت مردم» هستند. شعارهایی که به فطرت برمی‌گردند، شعارهایی انسانی هستند. شعارهایی هستند که تحقق‌شان به خیر و صلاح همه انسان‌ها است. پس بسیجیان به عنوان بخشی از مردم، خود باید از «صاحبان اصلی» این شعارها شناخته شوند، و اگر امروز آن‌ها در برابر خواهندگانِ این شعارها خشونت می‌ورزند؛ اگر برای خشونت‌ورزی‌شان پاداش می‌گیرند؛ اگر پی دروغ‌گو رفته‌اند، همه این‌ها به این دلیل و به این معنی است که با خود بیگانه شده‌اند و بر علیه اصل خود و «فطرت» خود عمل می‌کنند. بیگانگی‌ای که موسوی در بندهای دیگر بیانیه در بعد ایدئولوژیک و آرمان‌های هنوز مورد ادعا هم نشانش داده است.

شعارهای جنبش: هم استراتژی هم تاکتیک
بیانیه موسوی در این بند را می‌توان حامل پیامی برای مردمی که در این‌جا مخاطب نیستند، هم دانست: شعارهای ما آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها، و امثال این‌ها هستند. ما تحقق این‌ها را می‌خواهیم، پس می‌توانیم به این شعارها نه صرفاً به مثابه هدف و استراتژی، که همچون تاکتیک مبارزه هم نگاه کنیم؛ کاری که خود موسوی در این بیانیه به نوعی انجام داده است. موسوی در اقدامی الهام بخش، خواسته نشان دهد که شعارهای جنبش چنان فراگیرند، که حتی می‌توان آن‌ها را به میان بسیج برد و به نفوذ آن‌ها در میان بسیجی که امروز عامل اصلی سرکوب جنبش است هم امید بست. می‌توان با بلندپروازی‌ای به سبک خود او، روزی را تصور کرد که همه با هم «سبز شویم». مستقل از این که چنین آرزویی به وقوع خواهد پیوست یا نه، این رویکرد می‌تواند به عنوان تاکتیکی اساسی در جنبش مورد اعتنا قرار گیرد.

جنبش سبز با توجه به ظرفیت شعارهای اساسی‌اش «آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق اقلیت‌ها و…» باید به این بیاندیشد که چگونه این شعارها را به میان اقشار و طبقات و گروههای مختلف اجتماعی ببرد. باید به این بیندیشد که چگونه به هر کسی نشان دهد که او هم باید این شعارها را بخواهد. جنبش سبز می‌تواند به طراحی شعارهای مشخص‌تر بر پایه همین شعارهای اصلی و پیوند برقرار کردن با گروههای مختلف برای ایجاد تفاهم بر سر این شعارها بیندیشد.

در آستانه ۱۶ آذر

دانشگاهیان این روزها شاید بیشتر از هر زمان دیگری در سال‌های اخیر هدف حملات ارتجاع قرار گرفته‌اند. ارتجاعی که از زبان فرمانده بسیج می‌گوید «در دانشگاه‌ها جهل غربی ترویج‌ می‌شود». فرماندهی که نزدیک‌ترین فاصله‌اش با دانشگاه در ۱۸ تیر خونین ۱۳۷۸ بود و لابد این معرفت را هم از همان‌جا آورده است.

دانشگاهیان و دانشجویان در این هجوم روز افزون راهی ندارند جز این که پاسخ این تاریک اندیشی‌ها را با روشنگری بدهند. در همین راه دانشگاهیان می‌توانند سهم مهمی در یافتن طرق ارتباط با بخش‌های مختلف جامعه بازی کنند. آن‌ها می‌توانند بر پایه همین ارتباط به بردن شعارها به میان گروههای مختلف وملموس کردن آن‌ها برای همگان فعالیت کنند. دانشگاهیان همچنین می‌توانند در این راه در کنار دیگران فعالیت کنند که با ایجاد ارتباط با بخش‌های مختلف جامعه، خواست‌های آن‌ها را بازنمایند و نسبت این خواست‌ها را با شعارهای جنبش نشان دهند. ۱۶ آذر می تواند آغازی برای پیوند خوردن بیشتر دانشگاه با بدنه اجتماعی جنبش باشد.

giovedì 26 novembre 2009

عباس جلیلیان با حکم 15 ماه حبس راهی زندان کرمانشاه شد

عباس جلیلیان، نویسنده و پژوهشگر کُرد اوایل هفته جاری برای گذراندن حکم 15 ماه حبس خود راهی زندان دیزل آباد کرمانشاه شد.
به گزارش خبرگزاری دیده‌بان حقوق بشر کردستان حکم 15 حبس تعزیری برای عباس جلیلیان در فروردین ماه امسال از سوی دادگاه انقلاب کرمانشاه صادر شد. این حکم هفته‌ی گذشته در دادگاه تجدید نظر استان نیز مورد تایید قرار گرفت.
اتهام این نویسنده و پژوهشگر کُرد "شناسايی و جذب جاسوس و معرفی آن به كشور بيگانه" عنوان شده است. اما عباس جليليان در تمامی مراحل بازجويی و طی جلسات دادگاه اتهام نسبت داده شده به خود را قوياً رد كرده و خواهان ارائه‌ی اسناد و مداركی در اثبات اين اتهام ساختگی شده بود.
دادگاه بدوی این فعال ادبی و فرهنگی بدون حضور وکیل برگزار شد. رأی دادگاه تجدیدنظر نیز مبنی بر تایید حکم بدوی در همان آغاز جلسه‌ی دادگاه به عباس جلیلیان و وکیل وی اعلام گشت.
عباس جليليان متخلص به "ئاكو" از چهره‌های ادبی سرشناس كُرد و مؤلف آثاری چون فرهنگ باشوور، رمان رنگامه، مجموعه‌ی زرينه و سيمينه است. وی دی ماه سال گذشته در شهر اسلام آباد استان كرمانشاه توسط مأموران اداره اطلاعات بازداشت و پس از دو ماه به قيد وثيقه‌ی 100 ميليون تومانی آزاد شد.

mercoledì 25 novembre 2009

نامه خانواده دانشجوی شهید کیانوش آسا- قاتل یا قاتلین فرزندمان را مجازات کنید.

نامۀ خانواده دانشجوی جان باخته کیانوش آسا : در زمان حادثه تنها یک گلوله به پهلوی کیانوش اصابت شده بود ولی وقتی جسد را تحويل گرفتيم يک گلوله دیگری هم به گردنش اصابت کرده بود!
به نام یزدان پاک
رئیس کمیته حقیقت یاب مجلس شورای اسلامی و رئیس قوه قضائیه باسلام

احتراماً اینجانبان فاطمه فلاح ، مادر و کامران آسا برادر جانباخته کیانوش آسا، گوشه ای کوچک، از ظلم بسیار بزرگی که بر نخبه مملکت ، خانواده ما و جامعه علمی و صنعتی ایران وارد شده را بیان می کنیم:

کیانوش آسا متولد فروردین سال 1363 نقاش و کاریکاتوریست ، نوازنده ساز عرفانی تنبور ، شاگرد ممتاز 12 سال تحصیل قبل از د انشگاه ، شرکت کننده در مسابقات و المپیادهای متعدد علمی وهنری و موفق به دریافت لوح تقدیر و جوایز مختلف ، دانشجوی باهوش،فعال و برجسته کارشناسی مهندسی شیمی گرایش گاز و پتروشیمی دانشگاه رازی کرمانشاه (ورودی 83-82) و نخبه علمی در دوره کارشناسی ارشد مهندسی شیمی گرایش طراحی و شبیه سازی فرایند های نفت و پتروشیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران (ورودی 87-86) بود یازده سال فعالیت مؤثر و عملی در انجمن زیست محیطی جبهه سبز کرمانشاه داشت که تعدادی از سوابق تحصیلی دوران دانشجویی و قبل از آن ، تقدیر نامه های علمی و ورزشی ، فعالیتهای هنری، تصاویر فعالیتهای زیست محیطی، عنوان پایان نامه دوره کارشناسی ارشد، نامه استخدامی در پتروشیمی صنعت نفت جنوب( اهواز) ، پتروشیمی کرمانشاه و همچنین پذیرش عضویت در هیئت علمی و تدریس در یکی از دانشگاههای استان کرمانشاه (که قرار بود یکی از این سه را انتخاب کرده و مشغول به کار و خدمت به جامعه شود) جهت اطلاع به پیوست این نامه ارسال می گردد .
شرح واقعه:
کیانوش آسا در روز 23 خرداد برای انجام امور مربوط به پایان نامه دوره کارشناسی ارشد خود از کرمانشاه (زادگاهش) به دانشگاه علم و صنعت ایران برمی گردد و در روز 25 خرداد یعنی 3 روز بعد از انتخابات در تجمع میلیونی آزادی حضور پیدا می کند اما بعد از آن ما خبری از او نداشتیم پس از مطمئن شدن از گم شدن عزیزمان ، در پی 9 روز جستجوی مداوم گروهی و شبانه روزی کوچکترین خبرهای که به ما می رسید، در زندان اوین و کهریزک ، دادگاه انقلاب ، پلیس امنیت ، حفاظت اطلاعات ناجا ، آگاهی شاپور،بیمارستان حضرت رسول و دیگر بیمارستانهای تهران، ناباورانه روز سوم تیر جسد او را در پزشکی قانونی تهران با دهانی پر از خون ناشی از اصابت گلوله ها شناسایی کردیم در حالی که بارها از طریق جاهای مختلف به ما گفته بودند که کیانوش در اوین زندانی می باشد و هیچ گاه تصور نمی کردیم حضور عزیزمان در یک راهپیمایی مسالمت آمیز میلیونی، ما را روزها و شبها در اضطراب و بی خبری قرار داده و سپس به پزشکی قانونی بکشاند و در برابر صحنه و سپس شرایطی قرار دهد که در بدترین حالات و اوضاع ممکن، تصور آن را هم به ذهن خود راه نمی دادیم.
طبق گفته های دوستان نزدیک ، در آخرین لحظات حادثه ، تنها یک گلوله به پهلوی کیانوش اصابت می کند و زخمی می شود بعد از آن دیگر کسی از او اطلاعی ندارد و بر اساس گزارش پزشکی قانونی، جسد در تاریخ 29 خرداد یعنی 4 روز بعد از اصابت آن گلوله به مرکز پزشکی قانونی تهران تحویل می گردد اما وقتی که ما جسد را روز سوم تیر شناسایی کردیم دیدیم که علاوه بر آن گلوله ، گلوله دیگری هم به گردنش اصابت کرده و بدین سادگی با جنایتی هولناک جان دانشجوی کُرد جوان از خطه کرمانشاه را از او و خانواده و جامعه گرفتند. در رابطه با این تناقض از پزشکی قانونی و دادسرای انقلاب سؤالاتی پرسیدیم که هر کدام با جوابهایی همچون « ما اطلاعی نداریم » و « معلوم نیست » و« کسی نمی داند» برای سردرگمی و شاید پیگیری نکردن و کوتاه آمدن خانواده از این اسفناک ترین ، سخت ترین و سنگین ترین فاجعه زندگیمان به ما جواب دادند. حال آنکه گزارش پزشکی قانونی ناقص بوده و تنها علت فوت را اصابت گلوله عنوان کرده و به روز فوت و اینکه گلوله های موجود در بدن از یک جنس یا جنسهای متفاوت بوده تا نوع و شکل مرگ مشخص گردد اشاره ای نکرده است. در این شرایط ما با اندکی دقت در گذشته و اینکه در دوران جنگ ،خسارتهای مادی و معنوی بسیاری را متحمل شدیم . خانه و زندگی خود را از دست دادیم . سالها در رنج و مرارت بسر می بردیم اما هیچگاه تصور نمی کردیم که از همه آن دورانهای ظلم و تجاوز صدام جنایتکار و آوارگی های پی درپی عبور کرده ولی سالها بعد ، بعد از به ثمر نشستن زحمتهای شبانه روزی کیانوش آسا و خانواده اش در رسیدن او به این جایگاه علمی و نخبگی و دانایی، به همین سادگی آماج گلوله های کسانی قرار بگیرد که به ظاهر خود را ایرانی خوانده اما استفاده بی پروا از اسلحه بر علیه جوانان ایرانی و ریختن خون آنها را مجاز دانسته، این جنایت بزرگ را مرتکب شده و این چنین آتش به زندگی ما زده و غم و ماتم و اندوه را به خانه و خانواده و ماهها گریه های شبانه روز را بر مادرش تحمیل کنند و در این زمینه با طفره رفتن از این فاجعه عظیم و ویرانگر تا کنون هیچ شخص یا سازمانی پاسخگو نبوده است .
حال مصرانه کمترین تقاضای ما به عنوان خانواده کیانوش آسا که بزرگترین ظلم غیر قابل تصور بر ما تحمیل شده، در ابتدا، مشخص شدن زوایای نامعلوم این فاجعه است و اینکه کیانوش عزیزمان ، که مظهر اخلاق ، صلح ، دوستی، پاکی ،مهربانی و تلاشگری در راه علم،هنر و موسیقی عرفانی بود قبل از مرگ یعنی در روزهای 25 تا 29 خرداد در چه شرایطی بوده ؟ کدام روز جان خود را از دست داده ؟ محل نگهداری اش کجا بوده؟بعد از زخمی شدن از گلوله اول آیا به بیمارستان انتقال داده شده؟ و در آن صورت در کدام بیمارستان بوده ؟ و آیا بدن زخمی اش تحت درمان مناسب قرار گرفته یا نه ؟ و لباسها، عینک ، ساعت و تلفن همراهش در کجا نگهداری شده یا می شود؟ و چرا آنها را به ما تحویل نداده اند؟ و رسیدگی و پاسخ صریح ، روشن و دقیق را به این جنایت بزرگ و ضد بشری که نفی کننده تمام اصول اولیه حقوق انسانها در هر آئین و مکتب و عقیده ای است وظیفه انسانی و ایرانی آن کسانی می دانیم که در جایگاه و مسئولیت این امر قرار دارند. امید آن را داریم بعد از پیگیری دقیق، نتیجه را در اختیار ما به عنوان خانواده داغدار کیانوش آسا قرار داده و مهمتر از همه بعد از معرفی عاملان و آمران این جنایت هولناک ، محاکمه روشن و شفاف و مجازات قاتل یا قاتلین آنها با حضور خانواده کیانوش با هر لباس و در هر مکانی را خواستاریم .

lunedì 23 novembre 2009

دو کـــلام در باره شعارهــــای 16 آذر



دو کلام
درباره شعارها


می‌خواستم در مورد شعارهای ۱۶ آذر چیزی بگویم. این که باید جهت شعارها از شکل سیاسی به صنفی تغییر بکند. به این شکل که دولت احمدی نژاد ناتوان و بی عرضه است،مردم گشنه هستند، نان گران می‌شود و ...

متأسفانه که توانائی این را ندارم تا شعار درست بکنم، ولی‌ فکر می‌کنم که وقت آن رسید که با مطرح کردن مسائل صنفی خیل مردم را به این شکل به جنبش وصل کنیم.

ممنونم از زحماتی که می‌کشید- افشین (یکی از خوانندگان پیک نت دات کام ).م

دوستانی که ذوق بیشتری دارن این مهم رو انجام بدن

domenica 22 novembre 2009

انتقال زندانی سیاسی صالح دلدم بین زندانیان خطرناک

تغيير : گزارش‌های رسیده به سایت تغییر، حاکی از وضعیت نابهنجار و فوق‌العاده نگران‌کننده، برای یکی از فعالین ستاد انتخاباتی آقای کروبی است که پس از انتخابات و پیش‌ از آغاز اعتراضات مردمی، دستگیر شده‌است.

«صالح دلدم»، جوان ۲۲ساله‌، لاغر اندام و نحیفی‌ست که از بیماری قلبی هم رنج می‌برد.

او که در دوران تبلیغات انتخاباتی، در ستاد آقای کروبی فعالیت می‌کرد، دو روز پس از انتخابات و پیش‌از آغاز اعتراضات مدنی مردم به تقلب گسترده در انتخابات، دستگیر شد.

اسکندر دلدم، پدر صالح دلدم، در گفتگو با خبرنگار تغییر اعلام کرد که پسرش در روز ۲۴خرداد، توسط عده‌ای از افرادی که حامل سلاح گرم بوده و هیچ حکم قانونی نداشته‌اند، دستگیر شد.

وی سپس مدعی شد که این افراد پسرش را به سلول انفرادی متعلق به سپاه، در زندان اوین منتقل کردند.

آقای اسکندر دلدم، در پاسخ به‌این سوال که چرا پیش‌از این خبری از وضعیت این زندانی گزارش نشده‌بود، گفت: «دادستان تهران، من را از هرگونه مصاحبه منع کرده‌بود. اما حالا که با گذشت چندماه، هیچ تغییری در این وضعیت مشاهده نکردم و حتی ایشان از دادن ۵دقیقه وقت ملاقات برای توضیح وضعیت پسرم به وی، امتناع می‌کند، مجبور به اعلام این وضعیت برای افکار عمومی شدم.»

سه ماه پیش، بازپرس شعبه ۲، باقرار وثیقه ۵۰ میلیونی، دستور آزادی موقت صالح دلدم را صادر کرد. اما دادستانی در یک حرکت غیرقانونی، از آزادی این جوان که از بیماری قلبی رنج می‌برد، امتناع می‌ورزد.

آقای اسکندر دلدم، ضمن اظهار نگرانی از ۴ ماه ممنوع‌الملاقات بودن پسرش و سرانجام انتقال غیرقانونی وی به جمع زندانیان خطرناک زندان قزل‌حصار، می‌گوید: «این رفتار در حالی صورت می‌گیرد که تنها جرم پسرم، شرکت در انتخابات و تشویق مردم به رای دادن به یکی از نامزدهای تایید صلاحیت شده نظام صورت گرفته‌است.»

آقای دلدم، یکی از جرایم پسرش را که بازجو به او نسبت داده، همکاری نکردن با ستاد احمدی‌نژاد و رفتن به ستاد انتخاباتی رقیب وی اعلام کرد!

هنوز معلوم نیست که چندنفر دیگر مانند صالح دلدم به‌طور گم‌نام و به‌جرم شرکت در فعالیت‌های قانونی و مدنی در دوران انتخابات، در زندان‌ها به‌سر می‌برند.

lunedì 16 novembre 2009

هشدار راه تـــوده به فعالان جنبش سبــــز

راه توده

خیزش سبز انقلابی ایران باید از سطح به عمق راه یابد


آیا کودتای 22 خرداد، رویدادی اتفاقی بود و آنها که دست به کودتا زدند، 5 ماه پس از کودتا و شکل گیری جنبشی ملی در کشور علیه این کودتا، از کرده خود پشیمان اند؟
این نوع سئوالات از سوی کسانی می تواند مطرح شود که این کودتا را حادثه ای پیوند بریده با گذشته و جدا مانده از آینده بدانند و از سیر حوادث و رویدادهای 20 سال اخیر درکشور غافل بوده باشند. کسانی که سیر حوادث 5 سال گذشته جمهوری اسلامی را نه در عمق، بلکه در سطح دیده اند.
به شهادت سرمقاله هائی که در تمام 5 سال گذشته در راه توده منتشر شده و حاصل جمعبندی شورای سردبیری راه توده بوده است، ما بارها اعلام کرده ایم که برای درک و تحلیل آنچه در کشور می گذرد – در تمام زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قومی و حتی مذهبی- باید آن استراتژی را کشف کرده و مبنای تفکر سیاسی خود قرار دهیم که تمام حوادث این 5 سال بر محور آن چرخیده و در واقع ستون فقرات رویدادها بوده است.
از همان ابتدای رئیس جمهور اعلام شدن احمدی نژاد و خروج محمد خاتمی از کاخ ریاست جمهوری، ما روی همین مسئله پافشاری کردیم. حتی در بحث های اولیه مربوط به تشکیل اولین کابینه احمدی نژاد و ظاهر شدن فرماندهان سپاه با لباس های شخصی، برای دراختیار گرفتن وزارت خانه ها و استانداری ها و فرمانداری ها نوشتیم:
آنها که تازه حضور نظامی ها را در صحنه سیاسی کشف کرده و به نقد شکل گیری کابینه نظامی برخاسته اند، فرسنگ ها از کاروان تحولات عقب اند. این خطر را، حداقل باید در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی می دیدند و بجای تشدید نامه نگاری های انتقادی خطاب به خاتمی و ایجاد آن صحنه های کودکانه در دانشگاه ها، در انتقاد از خاتمی و در واقع تضعیف موقعیت او در جامعه و درحاکمیت، باید حدس می زدند، پایان کار به کجا می خواهد بیانجامد. آن زمانی باید احتمال روی کار آمدن دولتی نظامی را حدس می زدند و علیه آن بسیج می شدند که گروهی از فرماندهان سپاه نامه تهدید به کودتا به خاتمی نوشتند. یعنی در تیرماه 1378 و پس از حمله به کوی دانشگاه تهران. آن زمان که سرلشگر صیاد شیرازی در پاشنه در ورودی خانه اش در یک مجتمع مسکونی حراست شده نظامی ترور شد و جرمش اعلام مخالفت با همین نامه در شورای عالی امنیت ملی بود، آن زمان که برای بستن فرودگاه خمینی جت های جنگی را به پرواز در آوردند و هواپیماهای مسافری را ناچار ساختند به جای این فرودگاه، در فرودگاه اصفهان به زمین بیآیند و... باید حدس می زدند حوادث به کجا می رود. تشکیل کابینه نظامی، پایان یک مرحله از آن استراتژی بود که ما همواره بر ضرورت آگاهی و توجه به آن هشدار داده ایم و بحث پیرامون آن و یا مخالفت با آن دیگر بسیار دیر شده بود.
درجریان اخبار مربوط به فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی نیز، ما پیوسته روی همین نکته، یعنی ضرورت شناخت آن استراتژی تاکید کرده ایم که فعالیت اتمی نیز بر محور آن استوار شده است. مانند تشکیل دولت نظامی و اکنون "کودتای نظامی 22 خرداد" که هر کدام از آنها نیز بخشی از سیاست بزرگ و استراتژیکی است که حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی بر مبنای آن حرکت می کند.
ما در یک جمله، جمله ای که در بسیاری از سرمقاله های 5 سال اخیر راه توده می توانید آن را بیابید نوشتیم و تاکید کردیم که همه این رویدادها از دل یک استراتژی جنگی و نظامی بیرون می آید. یعنی حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی به سمت یک درگیری نظامی، به سمت یک حمله نظامی و به سمت یک جنگ جدید پیش می رود و این همان استراتژی است که تمام حوادث سیاسی کشور بر محور آن می چرخد. رفتن به سوی نظامی کردن فعالیت های اتمی نیز بخشی از همین سیاست استراتژیک و حتی موتور محرکه آنست و امروز این موتور محرک، سرعت گرفته و ماشین سیاست جنگی نیز که روی چرخ های اتمی حرکت می کند بر سرعت خود افزوده است.
رهبران کودتای 22 خرداد سر نشینان همین اتومبیل اند، دولت احمدی نژاد درون همین اتومبیل جای گرفته، ارتجاع مذهبی و خرافات سوخت این اتومبیل است، واگذاری صنعت و تجارت به شرکت های وابسته به سپاه پاسداران و حتی طرح باصطلاح نقدی کردن یارانه ها نیز در همین اتومبیل حمل می شود. آماده شدن برای سرکوب شورش های سراسری مردم نیز گوشه دیگری از همین سیاست و تزئینات اتومبیل درحال حرکت سیاست جنگی است.
کسانی که با تاریخ آلمان نازی در دهه 1930 آشنائی داشته باشند، نمونه ها و نشان های مشترک و انکار ناپذیری را در مقایسه اوضاع سالهای اخیر ایران با آن دهه و عروج نازی ها و راه افتادن ماشین جنگی آلمان می یابند. از جمله این نشانه ها، انتقال صنعت و حتی کشاورزی آلمان به بخش نظامی و یا برقراری نظم جنگی بر این دو است. تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی و انتقال صنایع و حتی بنیادهای بزرگ خدماتی و در عین حال نقش آفرین در زمان جنگ، یعنی مخابرات به شرکت هائی که سپاه پاسداران تشکیل داده و صاحبان و گردانندگان و مدیران همگی آنها فرماندهان سپاه هستند از الزامات سیاست جنگی و استراتژیکی است که ما روی ضرورت توجه به آن تاکید داریم. همچنان که بیرون کشیدن بودجه یارانه ها از زیر نظارت مجلس، بازرسی کل کشور و خزانه داری کشور و سپردن آن به دولت نظامی بخشی از همین سیاست است. وقتی مردم درجریان خرج 370 میلیارد دلار در آمد نفت در سالهای دولت احمدی نژاد نیستند و نمی دانند 280 میلیارد دلار از این در آمد به چه دلیل صرف واردات به کشور شده و حاکمیت نظامی روز به روز مهر محرمانه را روی فعالیت های خود کوبیده و اجازه اشاره به آنها را به مطبوعات نمی دهد، درباره بودجه یارانه ها و لیست دریافت کنندگان آن به مردم گزارش خواهد داد؟
بنا بر همین اعتقاد است که به همه فعالان جنبش ملی کنونی کشور که به جنبش سبز معروف شده توصیه می کنیم در تبلیغات خود روی به عمق بردن جنبش متمرکز شوند. همچنان که روی گسترش طبقاتی و اجتماعی آن باید متمرکز شوند. گام نخست برای درک عمیق تر مردم از فاجعه ای که در پیش است، افشای سیاست نظامی حاکم و بیدار کردن و بسیج کردن مردم علیه این سیاست و فاجعه آوار یک جنگ دیگر بر سر کشور و مردم است. چرا جای شعار صلح و مخالفت با جنگ در میان شعارهای جنبش سبز خالی است؟ درحالیکه در بیانیه شماره 11 میرحسین موسوی خطاب به مردم و سرنوشت حاکمیت با صراحت نوشته شده مواظب باشید که آنها با نابودی خود، کشور و شما را نابود نکنند.(نقل به مضمون)
و یا در سخنرانی انتخاباتی خویش در خوزستان و مصاحبه مطبوعاتی تهران، در آستانه سفر انتخاباتی به خوزستان در یک جمله بسیار گویا و کوتاه – و درعین حال حاکمیت ستیز- گفت که اگر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شود، جلوی سمت گیری فعالیت های اتمی را خواهد گرفت!
حتی بموجب همین بیانیه ها و اشارات، این را حق خود میدانیم که به فعالان جنبش سبز هشدار بدهیم و از آنها بخواهیم جنبش را از سطح به عمق ببرند و پایگاه مردمی جنبش را با دفاع از کارگران صنایع، از کشاورزان، از برنجکاران، توتونکاران، چایکاران، پنبه کاران و... گسترش بدهند. جنبش کنونی در کشور می تواند روئین تن شود، اما بدان شرط که در سطح شعارهای هیجانی و عمدتا دانشجوئی به عمق طبقاتی راه یابد و این وظیفه تمام کسانی است که در سطوح مختلف خود را وابسته به این جنبش دانسته و نسبت به آن احساس مسئولیت می کنند.

راه توده 243 16.11.2009


بازگشت









.

sabato 14 novembre 2009

آقای لاریجانی سایز ایشون به اندازه ای هست که بتونه مردم رو سرکوب کنه

خوبه تا بیشتر حرف در نیومده این آقای لاریجانی یه مقداربیشتر توضیح بدن که منظور از این سایز چیست ؟

میر حسین در دیدار با کروبی: راه سبز، سرکوب را محکوم میکند و خود هم گرفتار خشونت نخواهد شد


تغییر : عصر روز گذشته، مهندس میرحسین موسوی به منزل آقای کروبی رفت تا ضمن احوال‌پرسی و دل‌جویی از ایشان بابت حوادث رخ‌داده در روز ۱۳آبان، درباره رفتارهای انجام شده با مردم و به‌خصوص زنان در این روز نیز با هم گفتگویی داشته باشند.

به گزارش سایت تغییر ، درابتدای این دیدار آقای موسوی، ضمن ابراز انزجار از رفتارهای انجام شده توسط نیروهای لباس شخصی، در روز ۱۳‌آبان، با آقای کروبی، گفت: «من از این حمله‌ای که به شما شد بسیار متاثر شدم. اما رفتار شما، نشان‌دهنده اوج روحیه شجاعت و ایستادگی شما و مردم است». آقای کروبی هم در پاسخ ضمن تشکر از این ابراز هم‌دردی، رفتار مردم را بسیار محبت‌آمیز توصیف کرد.

آقای کروبی در ادامه گفت: «من هم اگر خود را جای حکومت بگذارم، اصلا توجیه نمی‌شوم که چرا باید چنین رفتاری با مردم صورت بگیرد. عمری ازمن گذشته، حداقل ۱۵ سال با رژیم پهلوی رسما مبارزه کردم. البته من در این راه، سرباز کوچکی بودم. اما تظاهرات دیدم، راهپیمایی دیدم، زندان و فرار کشیدم. یادم می‌آید حدود سال ۴۱ بود که نهضت آزادی اوج گرفته‌بود. آن‌زمان هم چنین تظاهراتی در تهران و جلوی دانشگاه انجام می‌شد. دانشجویان شعار می‌دادند، پلیس هم می‌آمد و متفرق می‌کرد. چنین برخوردهایی نبود. من اعلام کردم که روز ۱۳آبان می‌آیم. ولی هرجا هم مصاحبه کردم، گفتم که مواظب باشید که طوری رفتار کنید که به کل نظام برنخورد و از روز قبل هم پیغام‌هایی آمد که در مراسم شرکت نکنید. بنا است با شما برخورد شود و صبح روز حرکت هم نامه‌ای ارسال شد از یک سازمان امنیتی، مبنی بر این‌که گروه تروریستی ریگی قصد انجام عملیات انتحاری را دارند بدین جهت به محافظین گفتم هرکس مایل نیست و احساس خطر می‌کند، مرا همراهی نکند. ولی من به‌خاطر عهدی که با مردم مبنی‌بر شرکت در مراسم کرده‌ام، باید حضورپیداکنم.»

آقای کروبی سپس درباره ماجرای حمله به وی و محافظش گفت: «وقتی دیگر رفتن با ماشین امکان‌پذیر نبود، پیاده شدیم و درکنار مردم قرار گرفتیم. در همان‌جا شروع‌کردند به زدن مردم. به‌سمت میدان ۷تیر در حرکت بودیم که ناگهان من دیدم که سر محافظم شکاف برداشته و از آن خون جاری شده‌است. اول فکر کردم که با باتوم به سرش کوبیده‌اند. اما بعد فهمیدم که در اثر شلیک مستقیم گاز اشک‌آور به سمت ما و برخورد آن به‌سر محافظم، این وضعیت پیش آمده‌است. در همین حین دیدم چیزعجیبی در جلوی پایم است. دیدم دارم خفه می‌شوم. انگار تمام صورت، ریش و ابروهایم گرگرفته است. من در جریان انقلاب حداقل ۲۰ بار گاز اشک‌آور خورده‌ام. اما این، گاز اشک‌آور نبود.»


آقای کروبی ضمن غیرمتعارف بودن تعدادی از شعارهایی که مردم می‌دادند، گفت: «یکی از استادان روز بعد این‌جا آمد و گفت از شعارهایی که مردم می‌دادند من بی‌اختیار اشکم درآمد. ببینید این کسانی که مردم را کتک می‌زنند، کار را به کجا رسانده‌اند که مردم را تحریک به شعارهای افراطی می‌کنند. من هم واقعا نمی‌دانم که این چه خدمتی است که این‌ها دارند به رهبری می‌کنند. خب اگر این تظاهرات مسالمت‌آمیز برگزار می‌شد، عده‌ای می‌آمدند و می‌گفتند مرگ بر آمریکا، عده دیگری هم بودند که فریاد الله اکبر می‌دادند و همه‌چیز هم تمام می‌شد.»

وی در ادامه افزود: «من گاهی شک می‌کنم که این‌ها خودشان افرادی را بین جمعیت می‌فرستند تا از این احساس هیجان سو استفاده کنند و مردم را تحریک به رفتارهای خشونت‌آمیز بکنند تا بهانه‌ای برای حمله به مردم پیدا کنند. مردم باید از رفتارهای خشونت‌آمیز بپرهیزند.»

آقای کروبی سپس به حملات کیهان و سایر روزنامه‌های زنجیره‌ای علیه ایشان و آقای موسوی پرداخت و گفت: «من ۵۰سال است که در جریان این انقلاب هستم. روزی که حضرت امام فوت کردند، ۵تا حکم از ایشان داشتنم. شما هم که نخست‌وزیر امام بودید. این روزنامه‌های زنجیره‌ای تهمت و انگ‌ می‌زنند که من و شما از اسلام و انقلاب خارج شده‌ایم. اما با نوشته‌های آن‌ها که ما از اسلام و انقلاب خارج نمی‌شویم. منتها من نمی‌دانم این چه برخوردی است که آن‌ها خودشان را میزان‌الاعمال و امیرالمومنین می‌دانند؟ اگر زمانی که ما روزنامه‌داشتیم، می‌نوشتیم که مثلا آقای عسگراولادی یا مرتضی نبوی ضدانقلاب هستند، حالا این آقایان ضد انقلاب می‌شدند؟»

آقای کروبی درباره نحوه برخورد‌های خشن با زنان هم افزود: «یادم می‌آید در زمان پهلوی وقتی می‌رفتیم یک اداره‌ای یا جایی در صف بودیم، وقتی خانمی وارد می‌شد، متصدی آن‌جا می‌گفت اجازه بدهید اول کار خانم را راه‌بیاندازم. یا توی اتوبوس‌ها که مختلط بود، مردها بلند می‌شدند که خانم‌ها بنشینند. اما حالا درجمهوری اسلامی با زنان به قدری با خشونت رفتار می‌شود که اخبار متواتری از زدن بانوان با باتوم به اطلاع می‌رسد. من واقعا نمی‌فهمم که دستور چنین رفتارهایی علیه مردم، از کجا صادر می‌شود.»

مهندس موسوی نیز در این دیدار، در توصیف حضور مردم در روز ۱۳ آبان گفت: «وقتی صبح آن روز از خانه به سمت فرهنگستان هنر می‌آمدم، دیدم که جلوی دانشگاه تهران، آن‌قدر نیرو چیده‌اند که انگار لشگرکشی شده‌است. با‌خودم گفتم اگر امروز حتی یک‌نفر هم بیرون نیاید، باز هم این نشان‌دهنده قدرت جریان سبز است.»

مهندس موسوی درباره برخورد لباس‌شخصی‌ها با وی گفت: «حدود ساعت ۹ صبح، تعدادی جلوی فرهنگستان جمع شدند و شروع‌کردند به شعاردادن. سپس تعداد زیادی موتورسوار لباس شخصی، جلوی هر دو درب فرهنگستان در خیابان ولی‌عصر و خیابان صبا را سد کردند که مانع خروج من شوند و با بستن درب پارکینگ، کاری کردند که من سعادت نداشته‌باشم که به جمع مردم بپیوندم و در این اجرمعنوی شریک بشوم.»

مهندس موسوی در ادامه افزود: « این افراد می‌خواستند با ممانعت از حضور من در میان مردم، قدرت‌نمایی بکنند، ولی در نهایت این مردم بودند که قدرت‌شان را نشان دادند. این‌ها باید حق مردم را بشناسند. شرکت در این تظاهرات چه ایرادی داشت؟ مردم می‌آمدند و آرام شعارهای‌شان را هم می‌دادند. پخش فیلم‌های این رفتارهای خشونت‌آمیز و حمله به مردم و باتوم‌زدن به سروپای خانم‌ها عاقبت خوشی نخواهد داشت.»

مهندس موسوی اضافه‌کرد: «این جنبش عظیم از ارزش‌های بنیادی دفاع می‌کند. می‌گوید دورغ نگویید و می‌گوید دروغ محکوم است، تقلب محکوم است. کسانی‌که مردم را می‌زنند، فکر نکنند می‌توانند با ترساندن، مردم را خانه‌نشین کنند. اسلام به مردم یاد داده‌است که در راه‌حق از چیزی نترسند. تصور این‌که سرکوب حلال مشکل است، اشتباه است. سرکوب، شورش را از بین می‌برد ولی آن‌چه ما در کشور شاهد آن هستیم، شورش نیست. بلکه درخواست حقوق قانونی است.»

آقای موسوی افزود: «شعارهای ساختارشکنانه، اغلب متاثر از خشونت نیروهای امنیتی است که با ناجوانمردی به پیر و جوان و زن و مرد، حمله می‌کنند. مخصوصا حمله به زنان، اوج شکستن سنت‌های مرسوم جامعه ماست.»

موسوی گفت: «راه‌سبز، سرکوب را محکوم می‌کند و خود هم گرفتار خشونت نخواهد شد. همه مردم متوجه هستند که سلاح ما، شعارهای مسالمت‌آمیز و عقلانی ماست. اگرچه دراین راه دچار خسارت هم بشویم. ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی را می‌خواهیم. ما آزادی زندانیان سیاسی را می‌خواهیم. ما تضمین انتخابات‌های سالم را می‌خواهیم. ما تامین آزادی‌های مطبوعات و رسانه‌ها و آزادی عقیده و بیان را می‌خواهیم. اسلام دین منطق است. دین شکستن قلم‌ها و بستن فله‌ای روزنامه‌ها نیست. مردم ما تجربه تاریخی نصب گل به سر تفنگ‌ها را دارند. امروز هم گرچه مورد حمله قرار می‌گیرند، می‌دانند که قدرت عقل و مسالمت، بر قدرت سلاح‌های گوناگون غلبه خواهد کرد.»

مهندس موسوی اضافه کرد: «علی‌رقم این صف‌آرایی نظامی-امنیتی غیرعادی، وسعت حضور مردم و پراکندگی آن در بیشتر نقاط تهران و بعضی از شهرهای کشور، نشان می‌دهد که حضور مردم جنبه احساساتی ندارد، بلکه ناشی از دلسوزی و عقلانیت برای آینده کشور است.»

giovedì 12 novembre 2009

شورای ملّی مذهبی : این جنبش قابل حذف و سرکوب نیست

بیانیه شماره 8 میر حسین شناسنامه جنبش است
شورای ملی مذهبی ایران که رهبری آن با مهندس عزت الله سحابی است، با صدور اطلاعیه ای، ضمن

جمع بندی دو تظاهرات جنبش سبز در روزهای قدس و 13 آبان ضمن تاکید بر وسعت گیری این جنبش اعلام داشت که هیچ نیروئی دیگر نمی تواند این جنبش را نادیده بگیرد.

در این اطلاعیه آمده است:



حضور فعالان جنبش سبز در روز قدس و 13 آبان ، یک بار دیگر نشان داد که این جنبش قابل حذف و سرکوب نیست و مردم ايران دوران جديدی را در سير تاریخی تلاش برای کسب آزادی و برخورداری از حاکمیت ملی رقم زده اند. آثار و پيامد های جنبش سبز کنونی آنچنان گسترده و وسيع است که هيچ نيروی سياسی در داخل و خارج کشور نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. برآمدن این جنبش بسياری از صف بندی‌هاي نيروهای سياسی را دگرگون ، و دستاورد های قابل توجهی را در برابر همه نيروها قرار داده است.
1-
جنبش سبز ايران عليرغم موانع پر شمار و شرايط پليسی– امنيتی موجود ، واجد ارزش ها و هویتی است که بقای آن را تضمين می کند. باور به عدم خشونت، اصرار بر مدارا، تاکيد بر دمکراسی و آزادی، پيوند با مدنيت و اخلاق مداری، ابعاد مهمی از هويت جنبش سبز مردم ايران را تشکيل می دهند که وجوه تمايز برجسته و روشنی با هويت برخی نيروهای حاضر در ساختار قدرت با نظام ارزشی مبتنی بر خشونت ، استبداد و خودکامگی دارد .
2-
اين جنبش مثل بسياری از جنبش های نوين دوران ما، واجد تکثر و تنوع تحسين بر انگيزی است. آموزه های جنبش که اغلب در خلال بيانيه های مهندس مير حسين موسوی و مواضع و ديدگاه های آقایان مهدی کروبی و سید محمد خاتمی منعکس شده، همگی با تاکيد و تصريح بر پذيرش تکثر درونی جنبش سبز، همه نيروهای علاقمند به ايرانی آباد، آزاد و توسعه يافته را دعوت به همراهی می کند .

بنابراين جنبش سبز، نهضتی دمکراتيک و مرکب از همه نيروهاي مدافع آزادی، عدالت و منافع ملی با مشی اصلاح طلبانه است. از این رو جريان ملی مذهبی نيز با موج سبزی که در سراسر ايران در حال گسترش است، همراهی و حمایت کرده و به ايفای نقش و وظايف خود در این راستا می پردازد .
3-
اگر چه جنبش سبز مردم ايران در آغاز راه قرار داشته و عمر آن از چند ماه فراتر نمی رود، اما تبار اين حرکت را بايد درتلاش های تاريخی یک صد ساله مردم ايران، برای دستیابی به دمکراسی و حق حاکمیت ملی جستجو کرد. جنبش اصلاحی نیز که به پيروزی آقای محمد خاتمی در انتخابات رياست جمهوری سال 1376 منجر شد، اگرچه اجازه نيافت تا به مطالبات عمومی جنبش پاسخ دهد، اما آثاری ماندگار بر ذهن و روح ايرانيان برای ورود به عرصه های جديد دستیابی به آزادی و دمکراسی بر جای گذاشت.
4-
جنبش سبز مردم ايران مثل بسياری از جنبش های نوين در عصر ما قدرت و ظرفيت آن را دارد تا با پيوند و ارتباط شبکه های گسترده ای از افراد علاقمند، انجمن ها و احزاب تحول خواه و جنبش های با مطالبات خاص، به تقويت جامعه مدنی و افزايش قدرت در عرصه عمومی، راه را برای حل بسياری از گره های تاريخی ایران هموار کند و چشم اندازی از رسيدن جامعه به تعادل پایدار در ساختار سياسی و عرصه عمومی را پيش روی ما بگشايد.
5-
جنبش سبز آزمونی شد تا نشان دهد چگونه استقلال نهاد دين می تواند بر ارج و قرب و اعتبار مراجع و روحانيون مستقل، نزد مردم بيفزايد. نقش بی بديل حضرات آيت الله العظمی حسينعلی منتظری و آيت الله یوسف صانعی و ... در حمايت از خواست ها و مطالبات جنبش سبز بی شک سرمايه عظيمی خواهد بود که مردم ایران را در مسير مبارزه برای نيل به جامعه ای آزاد و دمکراتيک ، ياری و پشتيبانی خواهد کرد.
6-
ما عليرغم موفقيت های قابل توجه جنبش سبز طی ماههای اخير نمی توانيم نگرانی خود را نسبت به مخاطراتی که پيش روی جنبش قرار دارد پنهان کنيم . يکی از مهمترين تهديد های جنبش نه از جانب اقتدار گرايان که بيشتر از سوی برخی از دوستان جنبش است که بر نگرانی ها و دغدغه ها می افزايد . با توجه به اعمال خشونت از سوی اقتدارگرایان، جنبش سبز ايران بالقوه استعداد آن را دارد تا در دام چپ روی افتد و دامنه مطالبات و انتظارات را بیرون از ظرفیت های واقعی افزايش دهد يا بخواهد ره صد ساله را يک شبه طی کند . در چنین وضعی، نه تنها امکان دريافت پاسخ مناسب را نداشته، بلکه امکان بسيج، وحدت و نیرو گرفتن اقتدارگرایان را فراهم می کند. از اين رو مايليم نگرانی خود را نسبت به اظهارات برخی فعالان سياسی و اجتماعی در داخل و خصوصاً خارج کشور که از مطالبات مشترک این جنبش که در بیانیه شماره هشت آقای موسوی آمده استفراتر می روند اعلام داشته و آنها را به اتخاذ مواضع مسئولانه تر دعوت کنيم . از سویی، کمبود یک رسانه نزدیک به رهبران جنبش را احساس کرده و هم چنین بر نیاز و ضرورت رهبری نسبی شبکه های فعال غیر متمرکز از سوی رهبران جنبش تاکید می نماییم .
7-
طی سال های اخير فعالان جنبش های دانشجويي، کارگری، حقوق بشر، معلمان، زنان، اقوام و ... نقش موثر و فعالی در جامعه ايران داشته اند . بی شک جنبش سبز نيز از دستاوردها و سرمايه های اين جنبش ها بهره مند شده است . جنبش سبز اینک "عام ترین" مطالبات مشترک همه جنبش های "خاص" را نمایندگی می کند. اما این به معنای انحلال هیچ کدام از جنبش های خاص نیست. تداوم این جنبش ها مکمل جنبش سبز بوده و در وضعیت کنونی که شاهد نوعی توازن متقابل بین نیروی حذف ناپذیر جنبش سبز و قدرت سرکوبگر متکی به در آمد نفت هستیم، می تواند هم مطالبات خاص اقشاری از جامعه را پی گیری کرده و هم یاری رسان و مکمل جنبش سبز باشد .
8-
ما هم چنین معتقدیم گسترش جغرافیایی و طبقاتی جنبش سبز می تواند بتدریج توازن قوا را به نفع این جنبش و اهداف حق طلبانه، دمکراتیک و عدالت طلبانه آن که بیانگر تداوم جنبش های یکصد ساله اخیر ایران است تغییر دهد .
9-
ما از موضع دفاع از منافع ملی به جریانات افراطی خشونت گرای حاکمیت هشدار می دهیم که از سیاست سرکوب و پیگیری بیهوده خط مشی خیالی حذف جنبش سبز دست بردارند و این جنبش را به عنوان پژواک صدا و ندای بخش مهمی از مردم و نخبگان جامعه ایرانی به رسمیت بشناسند و بجای سرکوب و متهم کردن آن به اتهامات واهی ، وارد گفتگو و پاسخ دهی به مطالبات حق طلبانه و مسالمت آمیز آن شوند . این امر به نفع همگان و پاسدار منافع ملی ایرانیان خواهد بود .

شورای فعالان ملی مذهبی 18-8-88

محمد علی عموئی: موجی در ایران برخاسته فرو نشستنی نیست

بر گرفته از پیک نت
هر اقدامی علیه این جنبش نه تنها موجب فرونشستن موجی که برخاسته نخواهد شد، بلکه از آن جایی که این حرکت خودجوش، ریشه در فهم و اندیشه و انگیزه توده‌های مردم دارد موجب حادتر شدن اعتراضات خواهد شد. چه بهتر که چنین اقداماتی انجام نشود، چرا که رادیکالیزه کردن شعارهای مردم می‌تواند عوارض و عواقب نامساعدی ایجاد کند. گستره‌ جنبش وسیع‌تر و در برگیرنده لایه‌های وسیع‌تری از مردم جامعه شده است. معترضان آگاهی وسیع تری یافته اند و خود را با واکنش‌های حاکمیت تطبیق می دهند و همچنان به فعالیت اعتراضی خود ادامه می دهند .برای اینکه تحول کیفی ایجاد شود همه این پیش‌زمینه‌ها ضروری است. پس از آن رفته رفته دیگر لایه‌های پایین دست و فرودست جامعه هم به صور مختلفی اعتراض خود را نمایان می‌کنند. مثل کارگرانی که ماه‌هاست دستمزد دریافت نکرده‌اند. و در طول ماه‌های گذشته همزمان با اوج گرفتن جنبش سبز شاهد اعتراض کارگرانی بوده‌ایم که یک حرکت صنفی مقتدری را تعقیب می‌کنند. چه بسا که به این جریانات هم بپیوندند.







محمدعلی عموئی قدیمی ترین و پرسابقه ترین زندانی سیاسی ایران که در تهران زندگی می کند، روز گذشته در مصاحبه کوتاهی با رادیو فردا، نقطه نظرات خود را درباره جنبش سبز و آینده آن تشریح کرد. عموئی پس از کودتای 28 مرداد باتهام عضویت در سازمان نظامی حزب توده ایران دستگیر و 24 سال – تا آستانه پیروزی انقلاب 57- در زندان شاه ماند. پس از انقلاب نیز به جرم عضویت در دفتر سیاسی حزب توده ایران دستگیر و 13 سال نیز در این نظام زندانی شد. او پیش و پس از انقلاب با بسیاری از زندانیان سیاسی هم بند و هم سلول بود. عموئی در این مصاحبه به ادعاهای اخیر سردار "یدالله جوانی" رئیس بخش یا دفتر سیاسی سپاه پاسداران پاسخ داد. نکات برجسته سخنان سردار جوانی را نیز در این شماره پیک نت بصورت مستقل می خوانید.

عموئی در باره ادعاهای سردار جوانی در باره جنبش سبز مردم ایران گفت:



« فرمایشات سردار جوانی چیز تازه‌ای نیست. واقعیت این است که منتسب کردن جنبش سبز مردم ایران به بیگانگان، کمال بی‌انصافی است. اینکه اعتقاد ایشان چنین چیزی است، متعلق به خودشان است و هر کسی می‌تواند هر نظری داشته باشد، اما وقتی اظهار نظر کسی جنبه خبری دارد بایستی این اظهار نظر مستند باشد.

ایشان جنبش سبز را به بیگانگان نسبت می‌ دهد. باید پرسید مدرکش کجاست؟ مشابه این حرف را دیگران هم زده‌اند. اما هرگز نتوانستند چنین چیزی را به اثبات برسانند. می‌توانند مخالف باشند و مخالفت خود را هم ابراز کنند اما اینکه نسبت‌های نادرست به این جریان بدهند یا از سر جهل و نادانی و یا از سر عمد و غرض است. ضمن آن که این نظرات دیگر هیچ تاثیر ندارد.

یک وجه این موضع گیری ها و چنین نسبت‌دادن‌هایی مخالفت به مخالفان است. اما وجه دیگرش ایجاد پرونده اتهامی‌است .یعنی می‌شود آنقدر در مورد کسانی گفت و گفت و تکرار کرد تا سرانجام به دادگاه کشیده شوند. آنهم به اتهامی‌ پوچ که هیچ مدرک و دلیلی هم برای آن ارائه نشده باشد. این امکان‌پذیر است.

ما این روزها شاهد برگزاری دادگاه‌هایی هستیم که پس از انتخابات و موج اعتراضات برخاسته از سوی مردم، پاره‌ای از فعالان سیاسی متعلق به جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌ و اعضا متعلق به نهضت آزادی و نمایندگان مطبوعات و رسانه‌ها و خبرنگاران را، بدون اینکه اتهام معینی داشته باشند یا اصلا جرمی‌ مرتکب شده باشند، صرفا به این دلیل که نظری مخالف نظر حکومت دارند، محاکمه می کنند.

من تصور نمی‌کنم داشتن نظری غیر از نظر حکومت اساسا جرم باشد. این گونه اظهار نظرهای مغرضانه اگر علتش جهل نباشد می‌تواند زمینه‌سازی برای ایراد اتهام باشد که بتوانند با این اتهامات، پاره‌ای از فعالان سیاسی را به محاکمه بکشانند.

هر اقدامی‌از این قبیل نه تنها موجب فرونشستن موجی که برخاسته نخواهد شد، بلکه از آن جایی که این حرکت ِ خودجوش ریشه در فهم و اندیشه و انگیزه توده‌های مردم دارد به عکس، تصور من بر این است که اقداماتی از این قبیل موجب حادتر شدن این اعتراضات خواهد شد. و چه بهتر که چنین اقداماتی انجام نشود چرا که رادیکالیزه کردن شعارهای مردم می‌تواند عوارض و عواقب نامساعدی ایجاد کند.

- اگر بخواهیم این پنج ماه را ارزیابی کنیم، می‌توانیم بگوییم که این جنبش تحول کیفی یا کمی‌ داشته است؟

من فکر می‌کنم که حتی اگر نخواهیم اسم تحول به آن بدهیم، باید بگوییم گستره‌اش وسیع‌تر و در برگیرنده لایه‌های وسیع‌تری از مردم جامعه شده است. همچنین آگاهی بیشتری را نصیب معترضان کرده است که بتوانند خودشان را متناسب با واکنش‌های حاکمیت تطبیق دهند و همچنان به فعالیت اعتراضی خود ادامه دهند .برای اینکه تحول کیفی ایجاد شود همه این پیش‌زمینه‌ها ضروری است. پس از آن رفته رفته دیگر لایه‌های پایین دست و فرودست جامعه هم به صور مختلفی اعتراض خود را نمایان می‌کنند. مثل کارگرانی که ماه‌هاست دستمزد دریافت نکرده‌اند. و در طول ماه‌های گذشته همزمان با اوج گرفتن جنبش سبز شاهد اعتراض کارگرانی بوده‌ایم که یک حرکت صنفی مقتدری را تعقیب می‌کنند. چه بسا که به این جریانات هم بپیوندند. در آن صورت است که به گمان من تحول کیفی هم ایجاد خواهد شد.

متن این مصاحبه را بصورت شنیداری نیز می توانید از اینجا بشنوید.

martedì 10 novembre 2009

تبلیغ به مبارزه مسلحانه و بمب گزاری و تخریب از اهداف حکومت است

از وبلاگ سهرابستان
ارگانهای امنیتی رژیم اشتیاق عجیبی دارند تا حس انتقام جوئی و پناه بردن به جنگ مسلحانه را به جوانان جنبش سبز القاء کنند. حتی در مواردی پا را از این نیز فراتر گذاشته و خطر بروز جنگ داخلی را تبلیغ می کنند. واقعیت این است که دسترسی به اسلحه در شرایط امروز کار چندان دشواری نبوده و از طرفی هر کسی که دسترسی به اینترنت داشته باشد انبوهی از فرمولهای ساخت کوکتل مولوتف و مواد منفجره را براحتی در دسترس دارد. خشونت وحشیانه و سرکوب شدید مردم نیز انگیزه روی آوردن به جنگ چریکی را تقویت می کند، اما باید همه ما با تمام قوا در مقابل این وسوسه بایستیم و این توطئه حکومت را خنثی کنیم.
بعد از 13 آبان دیگر برای هیچ کس شکی باقی نمانده است که حوادث کشورمان نه یک شورش خیابانی و یا اعتراضات صنفی، بلکه یک انقلاب تمام عیار است، انقلابی که بسرعت در حال ریشه دوانیدن و گسترش است و از مرحله مهارشدنی عبور کرده است. ویژگی اصلی انقلاب نیز همگانی بودن و مشارکت توده ای مردم در آن است. موتور هر انقلابی هم جوانان هستند که با صداقت و پاکی، بی ادعا و پرتلاش، با شجاعت و ابتکارات متکی به انرژی جوانی اشان، مردم را بحرکت در می آورند.
مبارزه مسلحانه سبب می شود تا جوانان، یعنی موتور انقلاب، بجای تلاش برای بسیج توده ها و انتشار پیام انقلاب، بجای آنکه سرزنده و شاداب در متن جامعه حضور و فعالیت داشته باشند به گوشه خانه های تیمی خزیده و بجای شعارنویسی و پخش اعلامیه و روشنگری، تمام وقتشان را به پاک کردن اسلحه و طراحی عملیات مسلحانه بگذرانند.
انقلابی که اکنون در ایران در جریان است ریشه ای کهن دارد و در ادامه مبارزات نسلهای گذشته برای رسیدن به آزادی و دموکراسی است. سی سال پیش با پیروزی انقلاب، مردم به هیجان آمدند که بالاخره به خواست دیرین خود رسیده اند و آزادی و دموکراسی را در آغوش خواهند کشید، اما جمهوری اسلامی بتدریج خود بزرگترین دشمن آزادی و دموکراسی شد. اصل ولایت فقیه و زدن رنگ الهی بر حکومت و احساس بی نیازی از رای مردم و قائل شدن تقدس برای رهبر، ضدیت کامل با دموکراسی است. حکومت با جا زدن خود بعنوان نماینده خدا بر روی زمین و تبلیغ اینکه برحق ترین آئین و مقدس ترین نطام است، و با قائل شدن این رسالت برای خودش که وظیفه دارد تا از طریق دخالت در همه امور شخصی مردم و تحمیل توهمات خودشان بعنوان دستوراتی آسمانی، مردم را با پس گردنی وادار به اطاعت از خدای جمهوری اسلامی نماید، آزادی را بطور کامل در این کشور دفن کرد.
شاید مردم در مقطعی به این امید نشستند که گذشت زمان بر تجربه حکومت و سران آن افزوده و بر سر عقل بیایند و ضرورت آزادی و دموکراسی را که بمثابه آب و هوا، از بدیهی ترین و ضروری ترین نیازهای بشر است را دریابند و با بالغ شدن جمهوری اسلامی، رویکرد حکومت بسمت تامین آزادی و برقراری دموکراسی برود. ولی رشد نظام جمهوری اسلامی در جهت عکس بود و روزبروز عطش طالبانیسم و فاشیسم در میان مقامات حکومت بیشتر شد.
جمهوری ولایت مطلقه در رشد خود به بلوغ رسید و تبدیل به حکوت سلطانی شد و خلیفه شدن بدل به بزرگترین آرمان ولایت فقیه گردید. سکوت و بردباری مردم سبب گردید تا دگردیسی حکومت از جمهوری اسلامی به خلافت اسلامی سرعت بیشتری یابد. حتی مشارکت مدنی مردم در انتخابات و رای بیست میلیونی آری به خاتمی و اصلاحات و نه به ولایت خودکامه، نه تنها سبب عبرت گرفتن حاکمیت نشد بلکه آنرا در رویکرد به طالبانیسم رادیکال تر نمود.
انقلاب اخیر مردم ایران یک ضرورت تاریخی است که اکنون دیگر تبدیل به یک امر واجب شده و هیچ قدرتی قادر به متوقف کردن آن و منصرف کردن مردم از رسیدن به آزادی و دموکراسی نخواهد بود.
پس از اعتراضات همه گیر هفته آخر خرداد، تظاهرات عمدتاً در تهران ادامه یافت و با زحمات و تلاشهای فعالین جنبش سبز، در روز قدس بار دیگر شهرهای دیگر نیز به صحنه آمدند و در 13 آبان شاهد بودیم که حرکت مردم به سطح کشوری کشیده شد. این پیروزی بسیار ارزشمند و بزرگی است. اکنون نیز همه فعالیتها بر حول محور 16 آذر و نهم دیماه و دهه محرم است. هدف اصلی نیز فراگیر نمودن جنبش سبز و اقدام در سطح ملی است. در هر کدام از این مناسبتها و رویاروئی های حکومت با مردم، اختلافات داخلی حکومت نیز تشدید شده و نیروهایشان بیشتر ریزش می کنند و دوام و استقامتشان کمتر می شود.
تبلیغ به مبارزه مسلحانه و بمب گزاری و تخریب از اهداف حکومت است و جنبش سبز روش مبارزه مسالمت آمیز و صلح جویانه و مردمی خود را تغییر نخواهد داد. از یاد نبریم که هنوز هم خودکار بیک قویترین و مؤثرترین اسلحه چریکی در مبارزه با استبداد و دیکتاتوری است.

شناسایی یکی دیگر از مزدوران کودتاگر،فرزند سردار حق طلب