lunedì 30 gennaio 2012

آنها که نامه را جدی نگرفتند حالا در زندان اند ، متن نامه آیت الله خمینی به شورای نگهبان وقت

ابن نامه را که یکی از سایتها منتشر کرده بود دوباره جهت یادآوری اینجا میگذارم ؛ با توجه باینکه نظرم این هست که نبایست همه چیز و همه کس را سیاه و سفید دید و هر کسی کارهای خوبی هم میتواند از خودش بجای گذاشته باشد و این نامه همان پیش بینی درستی بود که خمینی سی سال قبل انجام داد










بسمه تعالی



حضرات فقهای محترم شورای نگهبان – دامت افاضاتهم



با سلام و آرزوی موفقیت برای شما و تمامی آنانی که قلبشان برای پیروی اسلام می‌تپد.گاهی دیده می‌شود که بعضی از آقایان محترم در مسائلی وارد می‌شوند که موجب وهن شورای نگهبان است. فقهای محترم باید توجه داشته باشند که نباید در مسائلی که مورد درگیری هست، وارد شوند. از باب مثال در شان شورای نگهبان و حتی خود حضرت آقای خزعلی نیست که به افراد مختلف تندی کند. اینکه دیگر روشن است که روی منبر و یا هر کجا حرام است به مسلمانی نسبت کمونیستی داد. بر فرض که ایشان بگوید من نسبت ندادم ولی این را که معترفند که گفته اند: می‌گویند آقای سلامتی کمونیست است. آیا این توهین و گناه بزرگ از شخصی که عضو شورای نگهبان است، آن هم به مسلمانی که نماینده مردم تهران است، شرعا چه صورتی دارد. مادامی که شما اینگونه عمل می‌کنید، باز هم توقع دارید جوانان انقلابی تند احترام شما را بگیرند.

آیا شخصی که می آید نزد فقهای شورای نگهبان و می گوید: اگر گناهی هم کرده‌ام توبه می‌کنم، راه درستی را رفته است یا کسی که روی منبر این توبه را به عنوان ضعف یک نماینده نقل می‌کند؟ بحث بر سر خوبی و بدی نمایندگان و سایر افراد نیست، بحث بر سر راه گناه و کج رفتن است. همه باید توجه کنیم که آلت دست بازیگران سیاسی نشویم. باید سعی شود آقایان به عنوان منبری پرخاشگری که تا این مرحله حاضر است پیش رود معرفی نشوند.

شما نگویید آنها به ما بد می گویند و ما با این صحبتها جواب آنها را می دهیم. آنها که به شما بد می‌گویند، پست مقدس شورای نگهبان را ندارند. شما در مکانی نشسته‌اید که باید خیلی از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حل کنید.حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه‌ایها همه چیزتان را نابود کرده‌اند. من به شما آقایان علاقه مندم ولی لازم می‌دانم گاهی که مسئله ای را می بینم تذکر دهم.



والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته

روح الله الموسوی الخمینی

)صحیفه امام، بخش ضمیمه ، ص 579(

پیک نت 10 بهمن

domenica 29 gennaio 2012

مجتبی خامنه ای مامور بررسی شده نگرانی علی خامنه ای از پاشیدگی نظامی در جنوب


به نقل از منابع اطلاعاتی سپاه آنلاین گفته شده: مجتبی خامنه ای، با توجه به نزدیک شدن خطر حمله نظامی به ایران و گزارش هائی که درباره زمینه های از هم پاشیدن نیروهای نظامی مستقر در جنوب کشور رسیده، از سوی پدرش مسئول هماهنگی میان نیروهای دریائی و نظامی در جنوب شده است.

درعین حال از سوی خامنه ای دستور داده شده که هر نوع تصمیم نظامی در جنوب، باید بدون دخالت دولت صورت بگیرد و در این زمینه باید با کارشناسان نظامی بیت همآهنگی صورت بگیرد. مسئول این همآهنگی "وحید حقانیان" مشاور اجرایی علی خامنه ای تعیین شده و به دولت ابلاغ شده است. بدنبال این تصمیمات در ابتدای این هفته مجتبی خامنه ای به همراه مشاورین نظامی بیت رهبری به جزیره قشم رفته و از تنب بزرگ دیدن کرده است.
پیک نت 9 بهمن

آمادگی، برای روزهای سخت




این عکس یکی از فروشگاه های تهران است. تقریبا جنسی برای خرید باقی نمانده است. مردم درانتظار روزهای سخت آینده، آذوقه ذخیره می کنند


sabato 28 gennaio 2012

روزهای 23 و 24 بهمن چه خبر است ؟

روزهای 23 و 24 بهمن قرار هست که سبزها از ساعت 8 صبح با بوق زدن و ایجاد ترافیک بقیه را خبردار کنند که از 25 بهمن دوباره هر روز تا روز انتخابات نمایشی گرد هم میآئیم برای اعتراض به حصر خانگی سران جنبش و پیگیری خواسته های بحق مردم پس فراموش نکنید وعده ما صبح روز 23 بهمن  














mercoledì 25 gennaio 2012

صفحه 25 بهمن : بصدا در آوردن بوق ماشین از ساعت 8 تا 8.30 روزهای 23 و 24 بهمن



با به صدا در آوردن بوق های ماشین خود از ساعت 8 تا 8:30 روزهای 23 و 24 بهمن به استقبال روز بزرگ 25 بهمن می رویم. برنامه 25 بهمن و مکان یا مکانهای حضور خیابانی به زودی اعلام خواهد شد. اين طرح پيشنهاد يكي از شما اعضاي صفحه است. اطلاع رساني كنيم:
از ساعت 8 روزهای 23 و 24 بهمن با اتومبیل های خود در خیابان هاي اصلي شهرهاي خود حاضر شده با ایجاد ترافیک صدای بوق های ماشین ها را به نشانه اعتراض به صدا در می آوریم. اين صداي طبل رسوايي حكومت بي كفايت و اعلام حضوري باشكوه براي مراسم مراسم بيست و پنجم بهمن و روزهاي پس از آن است كه كارد به استخوان رسيده...
ما پيروزيم

martedì 24 gennaio 2012

دعوت برای شرکت در مراسم ختم عموی میرحسین

بدون هیچ شعاری و بدون هیچ نشانه سبزی ، فقط به مراسم ختم میرویم این موضوع را سیاسی نکنیم

سه شنبه (امروز) از ساعت 3 الی 4.30 بعداز ظهر در مسجد بینایی واقع در خیابان مولوی     

lunedì 23 gennaio 2012

پستی منتشر نشده از وبسایت هک شده ی دکتر مهدی خزعلی

نامه یک رزمنده جنگ عراق به علی خامنه ای
این نوشته در سایت خزعلی
حکم نابودی اش را داشت!





درود و خسته نباشید به شما زحمتکشان پیک نت- این مطلب یکی از مطالبی است که دکتر خزعلی در سایتش منتشر نکرد و البته اکنون توسط دوستانش منتشر شده و درخواستم از شما انتشار آن است. من خودم این مطلب را به صورت کامل از دکتر شنیدم

با سپاس مهرداد . ا




پستی منتشر نشده از وبسایت هک شده ی دکتر مهدی خزعلی





پنجشنبه چند هفته پیش مقام رهبری درمراسم تحلیف فارغ التحصیلان دانشکده افسری ضمن حمله لفظی به "امریکا و سگ نگهبانش در منطقه یعنی اسرائیل" وعده مقابله ایران با تهدیدات امریکا با مشت آهنین ملت ایران را دادند.

من از طرف خودم می گویم و کاری با دیگران ندارم، حضرت آقا! آنزمان که ما داوطلبانه و با عشق شهادت به جبهه ها می رفتیم امامی بود که به اذعان دوست و دشمن تنها ملاکش حق بود و تکلیف، و در این راه ملاحظه احدی را نمی کرد و با خطای نزدیکترین یارانش برخورد می کرد و هوای نفس و شیطان درون را مغلوب روح الهی خود کرده بود.

آیا اکنون نیز چنین است؟ آیا اثری از کینه سال های ماضی در رفتار اخیر شما نیست؟ همان سالهایی که مهندس موسوی تحت حمایت قاطع امام بود؟

آیا احمدی نژاد، لشکر منحرفین، اختلاسگران، نا اهلان و نامحرمان حاضر در حکومت که تنها دلیل بقایشان اعلام حمایت و نزدیکی مواضع آنها به رهبری می باشد و رفتنشان سبب رفتن آبروی رهبر می شود، با همان سرنوشت قائم مقام رهبری در زمان امام رفتند، یا با خیل اسناد دزدی ها و رانت خواریها و... از مسئولین صدر تا ذیل حکومت برای خود دژی غیر قابل تسخیر ساخته اند؟

آیا ما شهامتی مانند شهامت امام راحل را امروزه در رهبرمان شاهدیم که آبروی خود را با خدا معامله نمود و جام زهر پایان جنگ را نوشید و آبرویی ابدی یافت؟

آیا پس از جنگ به وصایای امام عمل کردید و مسئولین را از اهل درد و جبهه انتخاب کردید یا احمدی نژادها و رحیمی ها و مشایی ها که حتی یکروز سابقه جبهه ندارند شدند عزیز کرده شما و رزمندگان و خانواده شهدایی مثل حاج داود کریمی و باکری ها و همت ها آماج حمله و بی حرمتی قرار گرفتند؟

بنده بعنوان یک رزمنده و از خانواده شهید زمان جنگ، شاهد له شدن بسیاری از دوستان جبهه و جنگ خود در زیر چرخ های زندگی پس از جنگ بوده و هستم، در حالیکه مگر قرار نبود نگذارید آنها در کوچه پس کوچه های زندگی روزمره گم شوند؟

آیا قرار بود پس از جنگ به اینجا برسیم؟ که پس از 23 سال هریک از مسئولین از روحانی و مکلا بواسطه بودن در دایره قدرت کارخانه ای و صدها هکتار زمین و امتیازی و ... را در پرونده خود داشته باشند؟

برای اینکه نگویید غیر مستند میگویم لاستیک دنا و لنج های جنوب و سلطان شکر و جنگل های شمال و معادن سنگ دهبید و زمین های ورامین و سوآپ نفت و اختلاس 3000 میلیارد تومانی و 1000 میلیارد تومانی وخانه فاطمی و ...را نام می برم که یکفی بالاشاره.

وقتی فرزندان رزمندگان دیروز را به جرم سوال از حق و رایشان در کهریزک و خیابان، آماج داغ و درفش و گلوله و ظلم کردند و حتی اوین منزلگاه رزمندگان دیروز شده چطور توقع دارید ملت ایران مشت آهنین شما در ماجراجویی های جهانی باشند؟

امام می گفتند "ما در سراسر جهان بر ظالم می تازیم و از مظلوم دفاع می کنیم " اما امروزه ما می بینیم بر عکس ازحکومت سوریه که بیش از 3500 نفر از مردم بیگناه خود را کشته است حمایت می شود! و در رسانه های ایران کشتگان بی دفاع را تروریست می نامند.

اگر روی احمدی نژاد و فرزندانش و سایر مسئولین - که روزهای جنگ در سوراخ موش پنهان بودند و امروزه خبر گرین کارت و دربدر دنبال اقامت کانادا بودنشان می رسد - و یا امثال سرداران نقدی و فیروز آبادی برای مقابله با دشمنان حساب کرده اید بهتر است فکر دیگری بکنید که نوشیدن این جام زهر به سال نخواهد رسید.

ولی اگر روی بسیجیان سرد و گرم روزگار چشیده ای چون ما و فرزندانمان حساب کرده اید باید بگویم: "آقا ما نیستیم".

* جناب آقای دکتر خزعلی؛ با سلام، اگر مصلحت می دانید در سایت منتشر شود.

یک بسیجی دفاع مقد س - بسیجی سبز

1390/9/18









........................................ پاسخ:

سلام برادر بسیجی ام؛ خسته نباشی!

نامه ات به دلم نشست، آن را منتشر می کنم، می خواهم به مسئولین محترم عرض کنم: " روی من هم حساب نکنید! "



نوبتی هم باشد، نوبت رؤسای قوای سه گانه است، برادران پنجگانه لاریجانی، آقایان و آقازاده ها و همه کسانی که در دوران سخت جنگ - زمانی که برادران ما در خاک و خون می غلتیدند- به ریاست و سیاست مشغول بودند و بعد از جنگ هم به انباشت ثروت همت گماشتند، باید برای دفاع از اندوخته هایشان به جنگ بروند!



مثلاً همین آقا محمد جواد لاریجانی، بخشی از خاک ایران را در مالکیت خود دارد، همان مزرعه شتر مرغ را می گویم، می خواهید فرزند من برای دفاع از کشور پهناور ایشان و شترمرغ های معظم، شهید شود! نه، نوبتی هم باشد، اینبار ما می مانیم و آقایان بروند و بجنگند! بس است روی تخم شترمرغ نشستن!



البته بعضی ها (که نامشان را نمی آورم....)آنقدر خورده و چاق و فربه شده اند که فقط به کار کیسه شن و سنگر می آیند، باور کنید توپ مستقیم هم به آنها کارگر نیست، اصلاً چاشنی توپ در این کوه دنبه عمل نمی کند، اگر او را روی مین منور بیاندازید، در جا منور خفه می شود، مگر بوی پیه دنبه، دشمنان را از خواب بیدار کند! و ماسک شیمیایی بزنند!



خدمت برادران لاریجانی عرض می کنم، اینها نقد دورانی است که مملکت ما درگیر حمله دشمن بود، اگر ایستادگی مردانِ مرد نبود، فاجعه دردناک بعضی شهرها و روستاهای مرزی به خانه شما هم می رسید! شاید امروز فرزندتان را "جاسم ابن ابیه" می خواندید، امروز اگر در کنار خانواده ات هستی و ناموست از تعرض مصون مانده اند، مدیون قریب یک میلیون شهید و جانباز می باشی، آن روز کنار نشسته، نظاره کردید و ریاست! و امروز همان دلاوران را به حبس می افکنید، چرا که بر فساد شوریده اند!



اینها را حمل بر اهانت نفرمایید و برایش جرم نتراشید، من هنوز هم در مورد شما صبوری پیشه کرده ام، اما روزی که ظلم افزون بر تحمل شد، فریاد خواهم زد وناگفته های زیادی برای مردم دارم، از روستای پردمه (زادگاهتان) شروع کنم؟ از تاریخ آن دیار و حسب و نسب و تبارش؟! یا از نجف اشرف و تقریرات درس آقا ضیا، بیچاره عموی بزرگ ما که تقریراتش به نام والد معظم شما منتشر شد! از این که در انقلاب میرزا هاشم و فرزندانش تا مسجد محل هم راهپیمایی نکردند، بگویم؟ از این که وقتی پدر من با 11 تن از مدرسین حوزه، امام را به عنوان مرجع معرفی کردند و خبرش را به والد معظم شما رساندند، در حضور شاگردان گفت: " جنایت کردند، خیانت کردند به اسلام! " از امام بگویم که در حضور تنی چند از مسئولان روحانی، پس از مصاحبه آقا جواد در باره سلمان رشدی، در مورد میرزا هاشم و فرزندانش چه فرمود! خود بهتر می دانید! .... الباقی بماند برای بعد، اگر بنا باشد میرزا هاشم و فرزندانش را نقد کنم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود!



آقای لاریجانی؛ بس کنید، این بسیجی خیبر از بزرگتر از شما هم نمی هراسد! هر روز به بهانه ای واهی احضاریه ای می فرستید، برای یک اتهام "اهانت به مسئولین" هفت پرونده تشکیل داده اید، و حقوقدانان و وکلاء متفق القولند که یک مصداق اهانت هم پیدا نمی کنید، اینکه مسئولین خود را تافته جدا بافته می دانند و به فرموده بازپرس حاجی محمدی که می گفت: "شان برخی آنقدر بالا است که گاهی سکوت تو هم اهانت است ! " برای خود شأن والا نتراشید، دهان ها را ندوزید و قلم ها را نشکنید.



این که بگوییم "شما رنگ جبهه را ندیده اید" اهانت است؟ این که بگوییم " شما در انقلاب تا مسجد محل هم راهپیمایی نکردید" اهانت است؟ قصه های پدرشما و عموی ما، روستای زادگاه و حکایت تاریخ انقلاب، اهانت است؟ فقط سر بسته بگویم، پای مبارک از کفش این بسیجی در آورید، برایتان خیلی گشاد است، لق می زند! به کار خود بپردازید، آبروی خود نبرید و زحمت ما زیاد نکنید!



بازی احضار مکرر را تمام کنید، بگذارید به کارمان برسیم! هنوز پرونده نخست در 500 صفحه ( البته من بر این باورم که همین حجم هم از پرونده حذف شده است! که باید رسیدگی شود و معاقبه) در دست رسیدگی است که 4 پرونده دیگر برای قاضی ارسال می فرمایید، هنوز ما را برای ابلاغ کیفرخواست پنج پرونده نخواسته اند که ششمی منجر به قرار می شود هنوز امضای قرار پرونده ششم خشک نشده، احضاریه برای پرونده هفتم ارسال می فرمایید! و لابد قرار هفتمی هم در راه است، دیگر از موش و گربه بازی تان خسته شده ام، بارها با خود گفته ام، بسیجی؛ به قلب سپاه بزن! ریشه این فتنه را دریاب! اما باز به مولایم علی اقتدا کرده و خار در چشم و استخوان در گلو صبر پیشه کرده ام! اما صبر هم حدی دارد! آنقدر حلقه را تنگ نکنید که به حادثه عاشورا بیانجامد، اگر یزید به وصیت پدرش در باره حسین(علیه السلام) عمل می کرد، عاشورایی به وقوع نمی پیوست!



این درد دل من بود، حال خود دانید، خواه از کلام من پند گیر و خواه ملال!

مهدی خزعلی / 1390/9/18

پیک نت 3 بهمن

sabato 21 gennaio 2012

فکر میکنید دوشنبه که اتحادیه اروپا برنامه تحریم نفت ایران رو تصویب کنه دلار چند میشه ؟

آیا این ارزش دلاره که روز به روز بیشتر میشه یا ریال هست که داره به قعر میره؟ بیخود نیست مردم ترجیح دادن که پولهاشونو تبدیل به دلار یا سکه کنند تا لااقل ارزش خودشو بیشتر از این از دست نده ، شما رو نمیدونم اما تا فرصت هست بهتر ما هم همین کار رو بکنیم تا بیشتر از این متضرر نشیم اقتصاد ج اسلامی بسرعت در حال فروپاشی است ، ضربه کاری دیگه ای که در این هفته به پیکر ج اسلامی وارد خواهد شد برنامه تحریم نفت ایران هست که اثرش خیلی بیشتر از تحریم بانک مرکزی خواهد بود و خدا میدونه تو این هفته ارزش دلار چقدر خواهد شد بیخود نیست که دولت خرید و فروش دلار رو خواسته تحت کنترل بگیرد اما میدونیم که هر چی که قاچاق بشه قیمتش گرونتر خواهد شد و این هم از دیگر اشتباهات اقتصادی هست که این دولت مرتکب شد

venerdì 20 gennaio 2012

دوشنبه سوم بهمن روز سهراب است

دوشنبه سوم بهمن روز سهراب است، روز همه شهدایی که خشونت سیاه کاران آنها را از ما گرفت| از یاد نمیبریم رنج مادر سهراب و بزرگواریش را در نثار خون فرزند رشیدش در راه آزادی دیگر فرزندان آزادیخواه این مرز و بوم از زندان جور| سومین دوشنبه اعتراض | رسانه شمایید...

mercoledì 18 gennaio 2012

دست از سر گلشیفته بردارید

ما ایرانیها چقدر کم ظرفیت هستیم گلشیفته آدمی است عاقل و بالغ اختیار خودش را دارد به من و شما چه مربوط که این موضوع را اینقدر کش میدهید اگر راست میگوئید موضوعات مهمتری هستند که کشش بدهیم از اختلاسهای میلیاردی گرفته تا رسیدن دلار به مرز 1800 تومان، رسیدن نان به 1000 تومان،  چندمین روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی که وقتی نوشته هایش را میخواندیم همه به به و چه چه میکردیم و هم اکنون بامید کمکهای ماست لااقل از لحاظ خبر رسانی،  ناوهای آمریکایی زیر گوشمان پهلو گرفته اند  و خطر جنگ و ویرانی در انتظارمان ، هفته دیگر اروپا نفت ایران را تحریم میکند ، میگویند سوئیس حساب بانک مرکزی را بلوکه کرده است و تورم کمر قشر محروم را شکسته است و یکسال از زندانی کردن رهبران جنبش سبز میگذرد و 25 بهمن هم در راه است و هزاران مشکل دیگر بس کنید تورا به خدا بس کنید   

martedì 17 gennaio 2012

محافظان خامنه ای، محافظ هاشمی شدند وحشت خامنه ای از ترور غافلگیرانه هاشمی

اینکه هاشمی چطور باین امر راضی شده است بایستی از خودش پرسید آنچه که از این خبر اگر درست باشد میتوان فهمید این است که از این به بعد مسئولیت مرگ و زندگی هاشمی در دستان محافظان خامنه ای است  






(در برخی محافل تهران گفته می شود، بدنبال ترورهائی که از دانشمندان اتمی انجام شد، اکنون بزرگترین نگرانی حاکمیت و بویژه بیت رهبری و شخص علی خامنه ای آنست که هاشمی رفسنجانی ترور شود. با توجه به اختلاف نظری که این دو با هم پیدا کرده اند، علی خامنه ای میداند که بلافاصله افکار عمومی او را آمر ترور رفسنجانی خواهد شناخت و سنگین ترین واکنش ها در سپاه، حوزه های مذهبی و جامعه شکل خواهد گرفت. حتی گفته می شود که علی خامنه ای در دیداری که اخیر با هاشمی رفسنجانی داشته به وی گفته که اطلاعاتی دراین زمینه به او رسیده که نشان میدهد عوامل اسرائیل برنامه ترور او را دارند و بشدت نگران این حادثه است و به همین دلیل با هم به تفاهم رسیده اند که محافظان هاشمی تغییر کرده و گروه محافظ خامنه ای، کار محافظت از هاشمی را نیز برعهده بگیرد.
برگرفته از پیک نت

lunedì 16 gennaio 2012

جنبش دوباره سبز میشود، همه را خبر کنید

مدتی است که همه شکایت میکنیم که از هیچکس صدایی در نمیآید و همه ساکت هستند و از بقیه انتظار داریم که کاری بکنند اما خودمان بیکار نشستیه ایم مبارزات بدون خشونت صبر میخواهد و استقامت و پافشاری اما دیر یا زود نتیجه خود را خواهد داد حالا برماست که همزمان با فرا رسیدن زمان انتخابات که یاد آور شهید و شکنجه و زندانی شدن بسیاری از هموطنانمان شد ساکت ننشینیم و هر کس باندازه خود قدمی برداریم  به همین مناسبت شورای هماهنگی راه سبز امید هم فراخوانی داده است که از روز 25 بهمن تا زما ن انتخابات اعتراضات خود را دوباره شروع کنیم. همراه شو عزیز کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمیشود  

متن کامل این بیانیه بشرح زیر است

:
به نام خدا
راهپیمایی پرشکوه ۲۵ خرداد سال ۸۸ سرآغاز جنبش سبز ملت ایران در ادامه مبارزه مستمر و آگاهانه برای دستیابی به حقوق و آزادی‌های قانونی و دفاع از حق مشارکت در اداره امور و تعیین سرنوشت خویش بود. این حرکت مدنی و حق طلبانه با سرکوب غیرانسانی و خشونت‌بار (از جمله به گلوله بستن اجتماعات و راهپیمایی‌های مسالمت آمیز، بازداشت‌های غیرقانونی گسترده منتقدان و معترضان و شکنجه زندانیان و جنایاتی چون کهریزک و به ویژه فاجعه عاشورای خونین سال ۸۸) روبرو شد. با وجود این همه، حضور پرشور مردم آزاده و حق‌جو در حرکت اعتراضی ۲۵ بهمن سال ۸۹ عزم راسخ ملت ایران را در ادامه این مبارزه انسانی به نمایش گذاشت. اعتراض ۲۵بهمن نشان داد جنبش سبز با زندگی مردم در آمیخته و با آرمان‌های بلند ملت زنده است.
شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن گرامی‌داشت یاد شهیدان جنبش سبز، ادای احترام به خانواده‌های داغدار ایشان، تجلیل از زندانیان و همه کسانی که در ماه‌های گذشته متحمل خشونت و سرکوب و محرومیت شده‌اند، انتخابات مجلس نهم را به‌مثابه‌ی سرآغاز مرحله‌ای نوین از حیات جنبش سبز ارزیابی می‌کند. مرحله‌ای که در صورت کنش آگاهانه و سازمان‌یافته‌ی فعالان سبز می‌تواند در مسیر مبارزه مدنی ملت ایران برای استیفای حقوق ازدست رفته‌ی خویش تجربه‌ای‌‌ غنی و پربار به ارمغان آورد و چشم انداز امیدبخشی را برای آینده جنبش رقم بزند. بخش‌های مختلف جنبش سبز در مرحله ثبت نام نامزدهای انتخاباتی، با اتخاذ موضع هماهنگ و منسجم و اعلام عدم مشارکت فعال در انتخابات نشان دادند با وجود همه فشارها و تهدیدها و تطمیع‌های پیدا و پنهان از آمادگی و ظرفیت مطلوبی برای تبدیل انتخابات مجلس نهم به مبارزه‌ای مدنی و تعیین کننده علیه استبداد برخوردارند.
این انتخابات اگر در نگاه ما فرصتی برای نمایش عزم و اراده ملت بر ادامه مبارزه تا تحقق مطالبات خویش تلقی می‌شود، اقتدارگرایان حاکم نیز بدان همچون فرصتی برای مشروعیت بخشی به تداوم حضور خویش در قدرت و حل مشکلات خود در سطح بین الملل می‌نگرند. حاکمیت امیدوار است بتواند رقابت باندهای درون خود را به عنوان رقابت انتخاباتی واقعی میان جریان‌ها و گرایش‌های مختلف اجتماعی تبلیغ کند و به این ترتیب نمایشی از انتخابات به ظاهر رقابتی را به اجرا در آورد.
اقتدارگرایان می کوشند با استفاده از تمامی امکانات تبلیغاتی، سیاسی، امنیتی و پلیسی خود مردم را به حضور هرچه بیشتر در انتخابات ناگزیر سازند. این تلاش می‌تواند شامل طیفی از اقدامات از جمله عملیات روانی، شایعه‌پراکنی، ایجاد رعب و ترس از عواقب عدم شرکت در انتخابات، محدودیت بیشتر رسانه‌های مستقل و اعمال فشار بیشتر بر تشکل‌های سیاسی و مدنی منتقد و ... باشد. اقتدارگرایان حاکم نشان داده‌اند برای حفظ قدرت و تداوم موقعیت خویش، اعتنایی به منافع و مصالح و امنیت ملی نمی‌کنند؛ بنابراین تعجب‌آور نخواهد بود اگر طی مدت باقی‌مانده تا انتخابات شاهد اجرای سناریوهایی همچون تشدید بحران و تهدیدهای خارجی و استفاده تبلیغاتی از آن به منظور تحریک احساسات وطن پرستانه ملت در هنگامه‌ی انتخابات باشیم. شواهد و قراین این سناریوهای نابخردانه که آثار زیانبار آن بر منافع و مصالح کشور قابل انکار نیست، از هم اکنون قابل مشاهده است. در همین حال و با وجود تبلیغات جاری که عمدتاً مصرف داخلی دارد، تلاش برای رسیدن به توافق و تفاهم با طرف‌های آمریکایی و اروپایی، با اعطای امتیازات چشمگیر در ازای کاهش فشارها و تحریم‌ها، در جریان است.
رویکرد ضدملی و ضدمردمی حاکمان اقتدارگرا، مسئولیت همراهان جنبش سبز را در آگاهی بخشی به جامعه در قبال انتخابات آینده چند برابر می‌کند. همگامان جنبش سبز می‌توانند نقش مهمی در رسواسازی انتخابات نمایشی و فرمایشی اسفندماه و سناریوهای عوام‌فریبانه‌ی حاکمیت، و نیز تبیین ویژگی‌ها و لوازم و استانداردهای انتخابات آزاد، سالم و عادلانه به عهده گیرند.
طیف‌هایی از همراهان جنبش سبز، بازه زمانی بزرگداشت اولین سالگرد ۲۵ بهمن تا روز رأی گیری را فرصتی مناسب برای تبلور و ابراز مجدد جنبش، و تأکید دوباره بر مواضع اصولی آن و نیز پیگیری چشم‌اندازها می‌دانند. شورای هماهنگی راه سبز امید تمامی فعالان و حامیان جنبش سبز به ویژه جوانان و دانشجویان را به همیاری و همفکری در این باره، و نیز برای اخذ تصمیمات بهینه و کنش مؤثر در مقطع انتخابات مجلس آینده، با هدف گسترش و تعمیق و ارتقای جنبش سبز، تعقیب حاکمیت ملی، و مهار خودکامگی در کشور فرامی‌خواند.
شورای هماهنگی راه سبز امید
۲۰/۱۰/۱۳۹۰
 

sabato 7 gennaio 2012

موسوی درخواست تازه حکومت را رد کرد، همه سران نظام می دانند برنده انتخابات 22 خرداد بودم



در این سی سال بالاخره دو نفر پیدا شدند که همچنان استوار در کنار مردم ایستاده اند و این یعنی پیروزی مردم دیر یا زود ، این قدرت عظیم را هیچکس جلودارنخواهد بود








اخیرا بار دیگر فرستاده نیروهای امنیتی با آقای موسوی دیدار کرده و گفته است وضع مملکت در خطر و تهدید خارجی جدی است. شما کوتاه بیائید. آقای موسوی به وی گفته است: شما باید کوتاه بیایید. شما میدانید در جریان شمارش آراء، وقتی رای من رسید به 12 میلیون و رای احمدی نژاد 8 میلیون شمارش را متوقف کرده و آمار خودتان را خواندید. دو نفر از این موضوع مطلع بوده اند که یکی در تصادف مرد (اشاره به کشته شدن مسئول سایت شمارش آراء در وزارت کشور که هفته نخست پس از کودتا در یک حادثه رانندگی در جاده کرج- قزوین کشته شد و خبر آن، با اشاره به افشاگری وی در باره آمار واقعی انتخابات در پیک نت انتشار یافت.) و دیگری هم فراری است.

آماری که از قول آقای موسوی در این دیدار مطرح شده با آماری که قبلا از سوی آقای پورمحمدی رئیس بازرسی کل کشور و اولین وزیر کشور کابینه احمدی نژاد شنیده شده همخوانی دارد. گفته می شود پورمحمدی که در زمان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی معاون امور کشورهای همسایه ایران در وزارت اطلاعات بود، بلافاصله پس از انتخابات 22 خرداد در دیدار با هاشمی رفسنجانی ارقامی را در باره آراء ارائه داده که مشابهت زیادی دارد با آنچه که اکنون از قول موسوی در دیدار با مقام امنیتی مطرح شده است. پور محمدی در آن دیدار گفته: کل آرا 32 میلیون بوده است. 12 میلیون موسوی ، 11 میلیون احمدی نژاد ، 6 میلیون کروبی و 3 میلیون رضایی رای آورده اند.(نقل از سایت ملی – مذهبی ها)

(نخستین آماری که از درون وزارت کشور به خارج از این وزارتخانه راه پیدا کرد. در روزهای بعد این خبر با حواشی و جزئیات دقیق تری از سوی سایت های خبری دیگر نیز انتشار یافت و بویژه پخش خبر کشته شدن مسئول سایت انتخاباتی وزارت کشور در یک حادثه رانندگی که گفته شد، نقش آفرین افشای این آراء بوده، توجه بسیاری از محافل سیاسی را به خود جلب کرد. به اینجا مراجعه کنید.)

پیک نت 17 دی

مهدی کروبی: خدا را سجده می کنم که در صف مردم هستم

درود بر تو شیخ مهدی بزرگ که اینچنین شجاعانه در کنار مردم ماندی و نام نکویت را به تاریخ سپردی




گفته می شود خانواده مهدی کروبی با وی دیدار کرده و او ضمن تاکید بر آگاهی اش از آنچه در مملکت می گذرد به آنها گفته: من روزی سه بار سجده شکر به جای می آورم که در صف مردم هستم نه در صف آقایان!

پیک نت 17 دی 1390

mercoledì 4 gennaio 2012

قاتلین و مجرمین حکومتی، فائزه و شوهر و خانواده اش را نخواهند بخشید

بعضی خبرها را بایست تکرار کرد تا از خاطره ها نروند و روزی برسد که تمامی جنایات و ستمی  که در این سالها بر مردم ایران شده است بر همگان آشکار شود و البته جائران به سزای اعمالشان برسند 




سم مهلک "استرکنین" در "اوین"
به خورد آیت الله لاهوتی دادند







اشاره- دکتر حمید لاهوتی، فرزند بزرگ آیت‌الله لاهوتی، و شوهر فائزه هاشمی، در مصاحبه ای که منجر به توقیف هفته نامه "شهروند امروز" شد، گوشه کوچکی از پشت پرده بزرگ رازهای پنهان فاجعه دهه 60 و حکومت اعدام و ترور را بالا زد. او در این مصاحبه نه تنها به ارتباط های آیت الله لاهوتی با هاشمی رفسنجانی، سید احمد خمینی و شخص آیت الله خمینی اشاره کرد، بلکه برای نخستین بار فاش ساخت که پدرش به دستور لاجوردی دستگیر و به اوین منتقل شد و در آنجا با زهر "استرکنین" به قتل رسید. وقتی علیرغم همه این فجایع و تسویه حساب ها و تصفیه های حکومتی؛ اعدام ها و ترورهای حکومتی، کسانی در جمهوری اسلامی ادعا می کنند "این انقلاب برخلاف همه انقلاب ها دست به کشتار نزد" باید پرسید: بعدها که تاریخ واقعی انقلاب را بنویسند، این ادعای را بعنوان دروغ و فریبی در ادامه همه دروغ و فریب های دیگر ثبت خواهند کرد.

بخش هائی از آن مصاحبه را که در شماره 23 آذر 87 منتشر شده بود را در زیر می خوانید:



... ما تقریبا تا سال 48 گرمسار بودیم و بعد به تهران آمدیم.

آمدن ما به تهران مقارن شده بود با شدت گرفتن مبارزات و فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم و صورت مسلحانه پیدا کردن این مبارزات. در این زمان توجه عموم روحانیون سیاسی نیز به این فعالیت‌ها و مبارزات مسلحانه جلب شده بود؛ مگر آن دسته از روحانیون غیرسیاسی که نه تنها مخالف مبارزه مسلحانه که اصلا مخالف مبارزه سیاسی با رژیم هم بودند.



البته بعضی از روحانیون سیاسی قلبا و در صحبت از مبارزه مسلحانه حمایت می‌کردند و برخی مثل آقای لاهوتی در عمل. آقای لاهوتی از همان ابتدا که به تهران آمد، اعتقاد به همکاری با این حرکت مبارزه مسلحانه داشت و بنابراین چه در گفتار و تبلیغ و چه به لحاظ مالی سعی می‌کرد از سازمان مخفی مجاهدین حمایت داشته باشد.

از چه طریقی و چه زمانی با بچه‌های مجاهدین ارتباط پیدا کردند؟

سازمان مجاهدین یک گروه مخفی بود و ارتباط برقرار کردن با آن آسان نبود. من دقیقا نمی‌دانم که شروع این ارتباط به چه گونه‌ای بود. اما گمان می‌کنم سازمان به وسیله سمپات‌ها و کادرهای خود ارتباطی را در همان سال‌های اول با آقای لاهوتی برقرار کرده بودند؛ آقای لاهوتی از طریق آقای اسدالله تجریشی با حسن ابراری و احتمالا از این طریق هم با وحید افراخته ارتباط برقرار کردند. تا اینکه در سال 1354 بر اثر اقاریر آنها در بازداشت، آقای لاهوتی لو‌رفت و دستگیر شد.

بعد از تغییر ایدئولوژی در سازمان، آقای لاهوتی هم به شدت مخالف این اتفاق بود و با نیروهای مذهبی سازمان هم رای بود. می‌دانید که در سازمان هم، ‌همه نیروها تغییر ایدئولوژی ندادند و حتی برخی از بچه‌های مذهبی آنقدر ایستادگی کردند که توسط گروه مقابل ترور شدند مثل مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف.

حسن ابراری هم مخالف تغییر ایدئولوژی بود. آقای لاهوتی مخالف تغییرایدئولوژی بود و شاید به همین دلیل وحید افراخته او را لو داده بود و آن لو دادن‌های فله‌ای در سال 54 با هدف برخورد و حذف نیروهای مذهبی انجام شده بود. آقای لاهوتی به زندان رفت و داخل زندان صف‌بندی‌هایی شکل گرفت و اتفاقاتی افتاد که یکی از نتایج آن، همان فتوای علما بود.

آیا رابطه آقای لاهوتی با مجاهدین، تاثیری در رابطه ایشان با دوستان روحانی‌شان نگذاشت؟

یک عده از دوستان روحانی سنتی ایشان که از همان سال‌های 50، ارتباط خود را با ایشان قطع کردند چون مخالف مبارزه سیاسی روحانیت بودند ولی دوستان روحانی ایشان که رویکرد سیاسی هم داشتند، مثل آقایان مهدوی‌کنی و هاشمی رفسنجانی و منتظری و... با ایشان رابطه داشتند و اختلافات و تفکیک مواضع آنقدر حساس و مهم نبود که به مشکلی در ارتباط آنها با هم منجر شود. مهمترین شاهد این قضیه هم ازدواج من و برادرم با دخترهای آقای هاشمی بود که اصلا فلسفه این ازدواج دوستی پدر ما با آقای هاشمی بود.

صحبت آن را در زندان کرده بودند و بعد که بیرون آمدند مقدمات آن فراهم شد. در این زمان آقای لاهوتی و آقای هاشمی، هر یک دیگری را به عنوان بهترین دوست خود می‌شناخت و به ما معرفی می‌کرد، اما بعد از انقلاب در میان هواداران انقلاب، دو دیدگاه درباره مجاهدین وجود داشت. یک تفکر معتقد بود که با آنها باید مدارا کرد تا اعتماد آنها جلب شود و گروه دیگر معتقد بود که باید با تندی و خشونت با آنها برخورد کرد. آقای لاهوتی جزو دسته اول بود و من معتقدم که بنیانگذار نظام هم در ابتدای انقلاب معتقد به همین مشی بود و گواه آن هم دیدار مسعود رجوی و موسی خیابانی با ایشان در سال 58 است. همین که ایشان آنها را به حضور پذیرفتند نشان می‌دهد که ایشان هم به مدارا با آنها اعتقاد داشته‌اند. البته به نظر من در میان مجاهدین هم دو دسته وجود داشتند. عده‌ای معتقد بودند که نباید با جمهوری اسلامی مقابله کرد و این حکومت برآمده از یک انقلاب مردمی است و در مقابل آنها هم عده‌ای معتقد بودند که سرانجام با جمهوری اسلامی باید وارد برخورد نظامی شد. من گمانمی‌کنم که متاسفانه در هر دو طرف، این جریان رادیکال در موقعیت بالادستی قرار گرفتند و دیدگاه‌های اعتدالی نتوانستند نگاه خود را به عمل برسانند.

آیا وحید برادر شما عضو مجاهدین بود؟

تا جایی که من می‌دانم وحید عضو نبوده است، چون او همیشه زندگیعادی داشته است. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. او همیشه زندگی عادی و غیرمخفی داشت و من گمان نمی‌کنم کسی عضو مجاهدین بوده باشد و در مواقع حساس هم وارد زندگی مخفی نشده باشد.

اما به لحاظ فکری، وحید نزدیکی‌هایی به تفکر مجاهدین داشت. او در سال 1352 در حالی که کمتر از 18 سال داشت بازداشت شد و چون موقع ارتکاب جرم، به سن قانونی نرسیده بود پس از تحمل پنج سال حبس مطابق قانون آزاد شد.

در سال 54 که برای بازداشت پدرمان به خانه ما ریختند و چون پدرمان نبود، من و سعید را به عنوان گروگان با خودشان بردند و بازداشت کردند. پدر ما آن روز به خانه سیداحمد آقا در قم رفته بود و به قول معروف با علما گعده داشتند. سر شب آقای لاهوتی از آنجا به خانه زنگ می‌زند و مادربزرگم گوشی را برمی‌دارد و پدر می‌پرسد که چرا شما گوشی را برداشتید و بچه‌ها برنداشتند؛ که در اینجا مادربزرگم ماجرا را توضیح می‌دهد. آقای لاهوتی راه می‌افتد که به تهران بیاید. اما سیداحمد آقا می‌گویند که اگر شما نخواهید بازداشت شوید من می‌توانم همین جا در قم شما را در مکانی امن پنهان کنم که تا مدت‌ها نتوانند شما را پیدا کنند. حتی برخی از دوستان پدر به ایشان می‌گویند که اگر بخواهید می‌توانیم شما را از کشور خارج کنیم. اما آقای لاهوتی، به تهران می‌آید و خودش را معرفی می‌کند. با این حال من و برادرم را هم یک ماه در بازداشت نگه داشتند. به گمانم می‌خواستند از ما به عنوان گروگانی تا پایان دوران بازجویی پدرمان، استفاده کنند. بعد از یک ماه ما را به اتاقی بردند که پدرمان در آنجا بود و منوچهری و عضدی هم نشسته بودند. صورت ایشان ورم داشت و برای اینکه آثار ضرب و شتم پای ایشان را نبینیم روی پایشان یک پتو انداخته بودند. در آنجا بود که پدر ما باز هم یادآوری کرد که بیرون فقط به دنبال درس‌تان باشید و وارد گروه‌ها و هیچ تشکیلات سیاسی نشوید.

پدر در آبان سال 57 از زندان آزاد شدند و یک ماهی را به دید و بازدیدپرداختند. بعد از آن ما به شمال رفتیم و در آنجا ایشان با آقای هاشمی تماس گرفتند و از ایشان خواستند که به شمال بیایند و با هم باشیم که آقای هاشمی هم همراه با خانواده به شمال آمدند و آن سفر، مقدمه ازدواج من و سعید با دخترهای آقای هاشمی بود. بعد از این سفر بود و اواخر آذر یا دی که به گمانم سید احمد آقا با آقای لاهوتی تماس گرفتند و از ایشان خواستند که به پاریس بیایند و همدیگر را ببینند. سیداحمد آقا رابطه خوبی با خانواده ما و پدرمان داشت.

وقتی پدر در زندان بود ایشان گاه تنها و گاه به همراه همسرش به خانه مامی‌آمدند. یادم هست که تماس می‌گرفت و می‌گفت که مثلا ما امشب با همسرم به خانه شما می‌آییم. بعضی وقت‌ها سیداحمد آقا می‌آمد و ماشین پیکان من را برمی‌داشت و با خانم و تنها فرزندش که سیدحسن آقا بود و پنج شش سال داشت، به مسافرت می‌رفت. خلاصه آقای لاهوتی به خواست سیداحمد آقای خمینی به پاریس رفت و با هواپیمای انقلاب به ایران بازگشت.

چرا بعد از انقلاب آقای لاهوتی به‌رغم دوستی قدیمی با بسیاری ازروحانیون سیاسی که حزب جمهوری را تاسیس کردند، حاضر نشد عضو حزب بشود؟

به مرور آقای لاهوتی از یک دیدگاه انتقادی برخوردار شده بود. موافق حزب جمهوری نبود و می‌گفت این حزب با هدف رسیدن به قدرت شکل گرفته در حالی که آرمان ما در انقلاب این نبوده است.

آقای هاشمی معتقد بودند که تلقی و برداشت آقای لاهوتی که منجر به طرح انتقاداتی از سوی ایشان شده،‌ درست نیست و گمان می‌کردند که به مرور آقای لاهوتی به اشتباه خودشان پی می‌برند.

چرا آقای لاهوتی از بنی‌صدر حمایت کرد؟

البته در ابتدا همه از او حمایت می‌کردند؛ ولی در اولین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، ایشان معتقد بود که آقای بنی‌صدر شایستگی بیشتریدارد؛ یا لااقل مناسب‌تر از بقیه است.

آقای لاهوتی در مواردی موافق وضعیتی که انقلاب به آن سمت می‌رفتنبود و می‌گفت شعارهای انقلاب و آن حکومت اخلاقی و دینی که ما وعدهمی‌دادیم با این شرایط حاکم و برخی اتفاقات و گفتارهایی که امروز مطرحمی‌شود، همخوانی ندارد. آقای لاهوتی خیلی احساسی بود و تاکید خاصی روی اخلاق در روابط داشت. برای ایشان خیلی غرمترقبه بود که برخی دوستان به خاطر یک اختلاف نظر سیاسی، دوستی سابق بین خود را هم فراموش کرده‌اند و این اتفاقات ایشان را بسیار متاثر و آزرده کرده بود.

پس با این حال چرا آقای لاهوتی وارد مجلس اول شد؟

شاید فکر می‌کرد که از آنجا بتواند کار مؤثر و مفیدی انجام دهد. چون واقعا فضا و جو حاکم بر آن مجلس را هم قبول نداشت. در ماجرای رای عدم کفایت به آقای بنی‌صدر هم ایشان جزو آن دسته از نمایندگانی بود که در جلسه مجلس حضور نیافتند و غایب بودند، مثل آقای بازرگان.

ایشان دیدگاه خاص خودشان را داشتند. البته با برخی چهره‌های نهضت مثل مهندس بازرگان یا دکتر سامی و دکتر یزدی رابطه و دوستی داشتند ولی ارتباط خاصی با نهضت آزادی نداشتند. ایشان اصلا معتقد بودند که دولت موقت در آن شرایط کشور کاره‌ای نیست و مسئولیتی ندارد.

علت بازداشت و فوت آقای لاهوتی در آبان 60 چه بود؟ پیگیری‌های بعدی شما آیا نتیجه مشخصی داد؟

آقای لاهوتی دو روز بعد از بازداشت وحید، با حکمی که آقای لاجوردی داده بود بازداشت شد. آنچنان که من شنیدم در این حکم آمده بود کهماموران حق تجسس و تفتیش خانه را دارند و اگر به کسی هم ظنین شدند او را بازداشت کنند.

پس حکمی در ابتدا برای بازداشت آقای لاهوتی صادر نشده بود؟

نه، گویا ماموران در میانه تجسس تماسی می‌گیرند که بعد از این تماس، تصمیم به انتقال آقای لاهوتی به زندان گرفته می‌شود.

آیا اتفاق خاصی در تجسس خانه می‌افتد که این تصمیم را می‌گیرند؟

آنچنان که بعد از فوت آقای لاهوتی سیداحمد آقا به ما گفت گویا نامه‌ای وجود داشته که پدر بعد از باخبر شدن از بازداشت و برخورد با وحیدخطاب به او نوشته بودند و احتمالا ماموران با این نامه برخورد می‌کنند وتصمیم به بازداشت ایشان گرفته می‌شود. ما این نامه را ندیدیم ولی آنطور که از سیداحمد آقا شنیدم گویا پدر در این نامه از اینکه چنین اتفاقی برایوحید افتاده بود و مسوولیت خود در قبال او نوشته و گلایه‌هایی را مطرحکرده بود. من این نامه را نخوانده‌ام و دقیقا نمی‌دانم که در آن چه نوشتهشده است اما این احتمال هست که متن آن نامه، در بازداشت ایشان موثر بوده باشد.

آیا نمی‌دانید که واکنش سیداحمد آقا و امام به بازداشت آقای لاهوتی چه بوده است؟

سید احمد آقا که برای تسلیت به خانه ما آمده بود می‌گفت که خبر به رهبرانقلاب که رسید، خیلی عصبانی شدند و گفتند «غلط کردند ایشان را بازداشت کردند.» گویا تماس با آقای موسوی اردبیلی و موسوی تبریزی هم می‌گیرند که آنها را پیدا نمی‌کنند و در نهایت یک پیک موتوری به اوین می‌فرستند تا پیغام ببرد که آقای لاهوتی آزاد شود. اما وقتی پیک می‌رسد به او می‌گویند که حال آقای لاهوتی بد شده و به بیمارستان منتقل شده‌اند.

آنچنان که گفته شد ایشان در زندان سکته کرده بودند.

ما هم همین تصور را داشتیم اما گزارش پزشکی قانونی که بعدا به دست من رسید علت فوت را سکته تشخیص نداده بود. من گزارش پزشک قانونی را دارم و یک نسخه از آن را هم به شما می‌دهم. مطابق این گزارش آقای لاهوتی به علت مسمومیت با سم استرکنین فوت کرده بودند.

آیا این مساله را با سیداحمد آقا درمیان نگذاشتید؟

من وقتی با ایشان صحبت می‌کردم، هنوز گزارش پزشکی قانونی رانگرفته بودم اما در این‌باره چیزهایی شنیده بودم. سیداحمد آقا اظهارناراحتی می‌کرد و البته به انتقادات تند پدر هم اشاره می‌کرد و می‌گفت کهنباید کار به بازداشت ایشان می‌کشید. درباره مسمومیت هم سیداحمد آقامی‌گفت که شاید ایشان خودکشی کرده‌اند.

نظر آقای هاشمی چه بود؟ آیا از ایشان توقع پیگیری نداشتید؟

آقای هاشمی هم می‌گفت که اشتباه شده است و ایشان اصلا نباید بازداشت می‌شد ولی کاری از دست کسی ساخته نبود. ما هم البته دیگر به لحاظ روحی آنقدر آسیب دیده بودیم که به دنبال پیگیری در آن ماه‌ها نباشیم. من خودم تا چند سال به لحاظ روحی وضعیت مناسبی نداشتم و حادثه فوت پدر و برادر به صورت همزمان به شدت زندگی مرا تحت تاثیر خود قرار داده بود و اصلا به دنبال مذاکره و گفت‌وگو در این‌باره نبودم. زیرا حادثه با تمام سنگینی آن، واقع شده بود و دیگر چیزی قابل تغییر نبود.

پیک نت 14 دی 1390

lunedì 2 gennaio 2012

حرکت زیر دریائی اتمی "اوهاپو" به طرف آب های خلیج فارس


 
( وقایع به سمت برخورد با ج اسلامی پیش میرود و خطر جنگ هر روز بیشتر میشود )


شب گذشته، خبرگزاری های جهانی، خبر حرکت یک زیر دریائی اتمی امریکائی به طرف خلیج فارس را با عکس منتشر کردند. این احتمال که این خبر بخشی از جنگ روانی برای جنگی نشان دادن منطقه خلیج فارس و گرم کردن بازهم بیشتر بازار فروش تسلیحاتی نظامی باشد کم نیست، درعین حال که روی دیگر سکه، یعنی خطر واقعی جنگ نیز کم نیست.
زیر دریائی امریکائی "اوهایو" نام دارد که قادر به شلیک موشک کروز است و از "برمنتون" واشنگتن مامور حرکت به سمت خلیج فارس شده است.
همین خبرگزاری ها، حرکت این ناوشکن به طرف خلیج فارس را ربط داده اند با مانور دریائی جمهوری اسلامی و اظهارات فرماندهان و مقامات نظامی مبنی بر بستن تنگه هرمز در صورت تحریم نفت ایران!
زیر دریایی اوهایو حامل حداقل 154 موشک کروز با کلاهک کلاهک است. این زیر دریائی قادر است موشک های هارپون را از اژدر خود شلیک کند که برد آن بیش از 1500 مایل است
برگرفته از پیک نت 
.