sabato 29 gennaio 2011
بهمن نزدیک است چه کاری میخواهیم بکنیم ؟
lunedì 17 gennaio 2011
venerdì 7 gennaio 2011
نقدی بر خداحافظی آقای شهرام همایون
جناب شهرام همایون شما یک ذره دلتان را بگذارید به جای زندانیان و اسرایی که اینروزها در زندان رژیم گرفتار هستند و هر روزه به شهادت تمامی آزاد شدگان زیر سیل بدترین دشنامها و انواع و اقسام شکنجه ها ( ) قرار دارند . آیا با اولین سیلی یا ناسزایی از میدان خارج شدند - "این ما هستیم "شما با یک دشنام تمام شد . خودتان را یک کم بگذارید جای جوانهایی که با پروپاگاندای شما اومدند بیرون و حتی دستگیر و هزاران بلا سرشان آمد شما جواب آنها را چه میدهید ؟ این استقامت را بایستی در جایی نشان داد ؟ یا نه ؟ فقط بقیه باید استقامت داشته باشند ؛ به ما که میرسه هزینه یک دشنام را هم نمیتوانیم بدهیم ؟
شماها باید درس استقامت بدهید ؛ لااقل به مخاطبان خودتان که از صبح تا شب ازشان جانفشانی میخواهید نه اینکه با یک جمله از میدان خارج شوید . ا
lunedì 3 gennaio 2011
نفس دولت را بگیرید تا بتوانیم نفسی تازه کنیم - شروع اعتصابات
(کارهای بزرگ از گامهای کوچک من و تو بوجود میآید به مبارزات مدنی ادامه بدهیم تا بدست آوردن نتیجه نهایی )
از قضا دولت و نظام، 30 میلیارد دلار کسر بودجه دارند. دولت احمدی نژاد بنزین آلوده، گازوییل و چندین قلم کالا و خدمت اساسی را به 10 برابر قیمت رسانده و به مردم میفروشد. سپس نصف عایدات آن را با منت و به قول خامنه ای بعنوان "هدیه نظام " به حساب مردم می ریزد و نصف آن را می گذارد در جیبش و یا می دهد به لات ها تا آدم حسابی ها را بدزدند و بزنند و ببرند اوین. هوای شهرها شده سم ناب و قیمت سم را هم از جیب مردم مسموم بر میدارند تا کاروان بسیجی های چاقوکش به سلامت بلولند.
چه باید کرد ؟ از بی پول شدن و مسموم شدن، چگونه خود را نجات دهیم؟ اعتصاب چاره خوبی است ولی هماهنگی می خواهد. دیگر، کار کردن درآمد چندانی هم باقی نخواهد گذاشت که از اعتصاب بترسیم. رانندگان کامیون در بندرعباس و جاهای دیگر دست از کار کشیده اند و کسی هم نتوانسته با آنها کاری بکند. از همه مهمتر، نخریدن بنزین است و نسوزاندن بنزین آلوده در ماشین ها. پس چطور سر کار برویم؟ پاسخ اتوبوس است، همشهری گرامی. چون ما کرایه تاکسی نداریم بدهیم، یا بنزین لیتری 700 تومان بخریم و مهمتر از آن سوختن بنزین آلوده دارد ما را خفه میکند. خوشبختانه چون اتوبوس و مترو هم کم است، دیر به سر کار میرسیم. چرخی که برضد ما می چرخد بهتر که کند و دیر بچرخد . اصلا نچرخد. آخرش یکجوری آدم باید نارضایتی اش را از بی پولی و خفگی و خفقان نشان بدهد. کافی است کمی از ماشین های شخصی پیاده شویم . باید با هم باشیم. اتوبوسی و مهربان شویم. اعتصاب همینجوری آغاز مبشود: با کم کاری و سرپیچی. این گرانفروشی و بنجل فروشی دولت را باید کساد کنیم تا ورشکسته شود. کم کم میتوانیم برای نخریدن هماهنگ شویم. با دیر پرداختن قبض آب شروع کنید و با هماهنگی همسایه ها، ماه بعدش را نپردازید. وقتی دیدید جرات قطع کردن آب را ندارند، با نپرداختن قبض گاز و برق ادامه دهید تا دخلشان بخشکد. پول به جیب دولت و پاسدار نریزید. آی کارمندان دولت، برایش کم کاری کنید. همراه خصوصی ها، پولتان را ذخیره کنید. قبض ها را ندهید. ماشین های شخصی را پارک کنید. سوار اتوبوس شوید و دیر برسید. هوا را پاک کنید. دولت دزد را پیاده کنید. نفسش را بگیرید و نفسی تازه کنید.