mercoledì 17 febbraio 2010

هر مانعی که بر سر راه این تحول ایجاد شود، عمری طولانی نخواهد داشت

آنچه را می خوانید، یک جمعبندی مختصر، از تفسیری 8 صفحه ای از اوضاع کشور و تاثیرات جنبش سبز بر جامعه و حاکمیت است که از ایران برای انتشار دراختیار پیک نت قرار گرفته است. ما تلاش کردیم رئوس و چکیده اندیشه حاکم بر این تفسیر را بصورت خلاصه منتشر کنیم، زیرا بازخوانی تفسیری 8 صفحه ای، حداقل برای خوانندگان داخل کشور که با اینترنت فلج شده روبرو هستند دشوار است.

جنبش سبز، هیچ راهی جز ادامه حرکت به سوی حل بحران حاکم بر کشور ندارد. در واقع این جنبش بدیل بحران کنونی است نه به ادعای حاکمیت، بوجود آورنده بحران، چرا که اگر در جامعه بحرانی وجود نداشت، جنبشی برای حل آن شکل نمی گرفت. هر مانعی که بر سر راه این تحول ایجاد شود، عمری طولانی نخواهد داشت. از جمله موانعی که ناباوران به اجتناب ناپذیر بودن تحولات درایران، بر سر راه حضور سبز در روز 22 بهمن ایجاد کردند.

جمهوری اسلامی طی سه دهه فضائی را بر جامعه ایران تحمیل کرد که سازوکارهای آن دیگر نه برای مردم قابل تحمل است و نه حکومت توان ادامه آن را دارد. آنچه از عمق جامعه بیرون زده و در خیابان ها و کارخانه ها و حتی روستاهای ایران به نمایش در آمده و سر از صندوق آراء انتخابات 22 خرداد نیز درآورد، حاصل این برآمد و نتیجه آگاهی است که با وسعتی باور نکردنی در جامعه ایران بوجود آمده است. آگاهی از ماهیت حکومت. اکنون با چیره شدن مرتجع ترین روحانیون و خونریزترین فرماندهان سپاه بر حاکمیت، مردم مذهبی ایران نیز حساب دین و مذهب خود را از این روحانیت و فرماندهانی که این روحانیون را به خدمت گرفته اند جدا کرده اند. طی 5 سال گذشته، مردم ما بتدریج متوجه شدند که ورق برگشته و این فرماندهان نظامی اند که بر روحانیت حاکمیت دارند و نه برعکس. آنچه که درجریان مقابله با مراسم تشییع جنازه آیت الله منتظری و سپس حمله به بیوت مراجع در قم و اصفهان و شیراز روی داد، یک آگاهی تکاندهنده برای مردم ایران بود. این که حکومت دست نظامی هاست و شماری روحانی نیز در خدمت آنها عمل می کنند تا موقعیت خود را حفظ کنند.

اینست آن آگاهی بزرگی که دیگر از حافظه جامعه ایران پاک نخواهد شد. این که عده ای مداح خونریز و متجاوز به ناموس جوانان و زنان مردم شده اند نماد مذهب و اسلام در جمهوری اسلامی.

اینها نکاتی است که نباید فراموش کرد. و این دستآورد بزرگی است برای جنبش سبز و مردم ایران. چه پیش و بعد از سالگرد انقلاب 57 در 22 بهمن.

به نمونه ای مثال زدنی مراجعه کنیم:

شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی حدود سه دهه این مراسم را برگزار می‌ کرد و عموم مردم نیز به دلیل عدم توجه به اهداف سیاسی حاکمیت از چنین مراسمی در آن شرکت می کردند. جنبش سبز، با بالا بردن حساسیت به آنچه در جامعه سیاسی می‌گذرد، شهروندان را به همه اقدامات حکومت حساس کرد و امثال مردم با هوشیاری کامل شاهد این مراسم بودند. پس از ظهور جنبش است که جزئیات و نحوه برگزاری این مراسم دولتی آشکار شد.

حکومت در مقابله با جنبش سبز همه حیثیت خود را بدون هیچ ملاحظه‌ای خرج کرد و در واقع به حراج گذاشت. این حراج حیثیت، نیز توسط دوربین‌ سبزها ثبت شده و در معرض دید جهانیان قرار گرفت.

مردم، حتی آنهایی که به دین یا ایدئولوژی اسلامگرایی باور ندارند، در این 8 ماه و با روشنگری جنبش سبز برای دینداران و روحانیونی احترام قائل شدند که همگام آنها بودند.

جنبش سبز نه تنها اختلاف میان ایرانیان برون مرزی را کم کرد و بسیاری را که حاضر نبودند در کنار هم بایستند در کنار هم قرار داد، بلکه از اختلاف فاز میان جنبش داخل و اپوزیسیون خارج نیز کاست. علی رغم تفاوت بسیار این نیروها، در دامان جنبش تفرق میان آنها به حداقل رسیده است. همچنین در جریان اعتراضات، مخالفان خارج کشور همواره همسازبا تحرکات نیروهای داخلی گام برداشته اند و حتی شعارهایشان همان شعارهای ایرانیان این سوی مرز بوده است. بدین ترتیب رژیم پس از سه دهه در نفاق افکنی میان مخالفان داخل و خارج ناکام ماند.

علی رغم اعمال مجازات‌های سنگین برای کسانی که به نقد ولایت فقیه می‌پردازند، فعالان جنبش اسطوره ولایت فقیه را در فضای عمومی را شکستند تا آنجا که حکومت برای محکوم کردن مخالفان نخست به داستان سازی در مورد توهین به عکس آیت الله خمینی و سپس به انتساب عمل پاره کردن قرآن و توهین به امام حسین در روز عاشورا به معترضان متوسل شد. در این رخداد، ولی فقیه که پیشتر نقش آسمانی را بازی می کرد با رهبری عملیات سرکوب به فردی زمینی درحد سردار رادان و قاضی مرتضوی سقوط کرد. اگر درگذشت آیت الله خمینی پایان عصر فرهمندی در جمهوری اسلامی بود، جنبش سبز پایان پنهان ماندن نقش ولی فقیه در سرکوب‌ها و نقض حقوق بشر توسط رژیم و آغاز حساب کشی از وی در خیابان‌ها شد.

فشاری که جنبش بر حاکمیت و مخالفان قبلاً حکومتی آن وارد آورده موجب شده است که نه حکومت به منتقدان درونی خویش اعتماد داشته باشد و نه منتقدان درونی، ماندن در رژیمی سرکوبگر را تاب بیآورند. در چند ماه پس از آغاز مبارزات صدها نفر از مقامات حکومتی که با اصلاح طلبان ارتباط داشتند از کار بر کنار شده یا استعفا دادند. این امر حلقه فشار جنبش را بر رژیم تنگ تر و آن را در رویارویی‌های بعدی آسیب پذیر تر کرده است.

نظام بسته و غیر شفاف جمهوری اسلامی در نقاط مختلف دنیا به عملیات جاسوسی، ترور، خرابکاری و پرونده سازی متهم است. جنبش سبز این چهره را در داخل کشور چنان به نمایش گذاشت که درعرصه جهانی منعکس شد.

حکومت تبحر خاصی در استفاده از فضای آزاد غرب به نفع خود و علیه دیگران، در عین بستن فضای داخل کشور برای ایرانیان و شهروندان خارجی دارد. این معادله در حال بر هم خوردن است. اگر قرار است شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی غیر فارسی زبان جمهوری اسلامی در دیگر کشورها فعالیت کنند و پخش ماهواره‌ای داشته باشند، دیگر دولت‌ها به آسانی راه را بر امواج رادیویی و تلویزیونی فارسی زبان خارج از کشور باز نخواهند گذاشت. دول غربی و منطقه به اقدامات رژیم حساس شده‌اند و راه‌ها بر سواری مجانی حکومت تنگ‌ تر می‌شود.

جنبش سبز مانورهای حاکمیت روی شعار استقلال و ظلم ستیز در عرصه جهانی با هدف امتیاز گرفتن از غرب و امتیاز اقتصادی دادن به آن را ناممکن ساخت. احمدی نژاد، در این عرصه توپی بود که جنبش سبز آن را وسط بازی جهانی پنچر کرد.

شکست حاکمیت در جنگ روانی با مخالفانش جامعه را به این نتیجه رسانده است که شرایط فعلی قابل تداوم نیست و همین امر باعث پرهیز شدید مردم از هرگونه فعالیت اقتصادی در فضای تیره و تار کنونی شده و عملاً کشتی اقتصاد کشور می رود تا بطور کامل به گل نشسته و رکودی مرگبار بر اقتصاد کشور سایه اندازد. آنها که درپی اعلام اعتصاب کارخانه ها و یا بازار و دیگر نهادهای اقتصادی و تولیدی هستند، اگر به این رکود اقتصادی توجه کنند عملا متوجه می شوند که اعتصاب بزرگ جریان دارد. حتی این اعتصاب ناخواسته و تحمیل شده بخش هائی از تولیدات باغداری و کشاورزی و دامداری ایران را هم شامل شده است. و این پدیده ای نوین درتاریخ مبارزات مردم ایران است.

حتی حکومت توان پرداخت حقوق کارکنان دولت و نهادهای امنیتی و سپاهی خود را به طور کامل ندارد و لیست اعتصابی که به آن اشاره کردیم، شامل این ارگان ها و نهادها نیز می شود.

با توجه به همین وضع و موقعیت است که جنبش نارضائی عمومی حق دارد در هر لحظه در خیابانها منتظر حتی پیوستن نیروهای نظامی مستقر درخیابان ها به صفوف خویش باشد.

بحران اقتصادی در زیر پوشت کشور جاری است و ما فقط بروز علنی آن را در تظاهرات خیابانی می بینیم.

ضمن اینکه رکود ذکر عامل مهمی در پیوستن لشکر بیکاران و گرسنگان به جنبش است.

شفاف شدن آشکار فضا و تدقیق خواسته های مردم طی 8 ماه گذشته امکان مانور در هر انتخابی را از حاکمیت گرفت. دیگر نمی توان مثلا علی اکبر ولایتی را جانشین احمدی نژاد کرد و یا قالیباف را آلترناتیو او ساخت و یا برای رای گرفتن برای فلان نماینده مجلس مردم را فریب داد. در هیچ انتخاباتی دیگر مردم ناگاهانه شرکت نخواهند کرد و این خود یکی از بزرگترین دشواری های حکومت است که پیروزی جنبش 8 ماهه باید به حساب آید.

برخلاف روزهای بعد از انتخابات که جنبش هنوز تحلیل دقیقی از کمیت و کیفیت نیروی خود نداشت، اکنون به شدت اعتماد به نفس پیدا کرده و وحشتش از خشونت حاکمیت کاهش پیدا کرده است

8 ماه پیش، بدشواری می شد تصور کرد که مردم با این سرعت به منشا مشکلات کشور پی ببرند.

نقد نتایج انقلاب 57 و بازگوئی انحراف آن از اهداف اولیه، که از سوی جنبش صورت گرفت، یکبار دیگر مردم – بویژه نسل جوان کشور- را با انقلاب 57 آشنا کرد.

بدین ترتیب است که زمان در 8 ماه گذشته به نفع جنبش جلو رفته و در آینده نیز همینگونه به پیش خواهد رفت.

Nessun commento:

Posta un commento