
sabato 31 ottobre 2009
مردم چرا موسوی را انتخاب کردند؟

مردم ایران به امید بازگشت به این نوع سیاست های ملی دهه اول انقلاب 57 به میرحسین موسوی رای دادند و دست رد به سینه احمدی نژاد و سیاست های سرکوبگرانه سیاسی و مذهبی و ملی او زدند.
domenica 25 ottobre 2009
رفراندم بعد از سقوط کودتاگران با این تعداد جمعیت بی سواد چه نتیجه ای خواهد داشت ؟
بیسوادی ۲۸ میلیون نفر در ایران
یک مقام نهضت سوادآموزی اعلام کرد که ۲۸ میلیون نفر از جمعیت ۷۱.۵ میلیون نفری ایران قادر به خواندن و نوشتن نیستند.
این خبرگزاری به نقل از علی ابراهیمیان معاون آموزشی نهضت سوادآموزی نوشت که برای زدودن محرومیت بیسوادی از چهره این طیف وسیع، باید در سنین پایین بسترسازیهای لازم صورت بگیرد.
این در حالی است که روزنامه کیهان امروز (چهارشنبه) به نقل از پرویز کوثری نایبرییس نهضت سوادآموزی، تعداد بیسوادان کشور را ۹ میلیون و ۴۵۰ هزار نفر اعلام کرده است.
بر اساس اعلام مقامات این نهضت سوادآموزی، بیشترین میزان بیسوادی مربوط به استان سیستان و بلوچستان است و استان تهران بیشترین میزان باسوادان را به خود اختصاص داده است.
استان سیستان و بلوچستان یکی از محرومترین مناطق ایران است که با کمبود آب و فقر روبهرو است.
آمارها نشان میدهد که با وجود تلاشهای مستمر دولت ایران، بیسوادی هنوز به عنوان یک معضل به شمار میرود.
ایران به لحاظ نرخ سواد گروه سنی ۱۵ سال به بالا در میان ۱۳۹ کشور جهان در رتبه ۸۷ قرار دارد.
مسئولان سوادآموزی در ایران میگویند از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۸۵ در این کشور بیش از هشت میلیون بیسواد مطلق در دوره مقدماتی نهضت سوادآموزی، آموزش دیده و مدرک قبولی دریافت کردهاند.
بر اساس اعلام بانک جهانی کشورهای ایران، الجزایر، عربستان و تونس در زمینه آموزش بیسوادان در رتبههای نخست منطقه خاورمیانه قرار دارند.
آمارهای سازمان ملل متحد هم نشان میدهد که بیش از ۷۸۱ میلیون نفر در جهان سواد خواندن و نوشتن ندارند که این بدان معناست که از هر پنج نفر در جهان، یک نفر بیسواد است.
sabato 24 ottobre 2009
حمله به کروبی عزم مردم را برای تظاهرات 13 آبان راسخ تر کرد

1- از جمله دلائل این حمله که دولت و فرماندهان سپاه می دانستند به مهم ترین خبر داخلی و تا حدودی جهانی تبدیل خواهد شد، در سایه قرار دادن خبر مهم و جنجالی دیگری بود که در سه روز گذشته، در صدر خبرهای مربوط به ایران در تمام رسانه ای تصویری و مکتوب جهان قرار داشت. یعنی افشای ملاقات پنهان رئیس آژانس انرژی اتمی ایران با رئیس آژانس انرژی اتمی اسرائیل در قاهره پایتخت مصر. بموجب خبرهائی که خبرگزاری ها منتشر کرده اند دیدار در ماه سپتامبر انجام شده اما تا حالا فاش نشده بود. افشای این خبر چنان بازتابی در میان نیروهای نظامی، بویژه بدنه سپاه پاسداران و مردمی که هنوز به عمق بندبازی های احمدی نژاد و حمایت علی خامنه ای از او به دلیل همین بندبازی ها پی نبرده اند داشت، که تولید خبر جنجالی دیگری – علیرغم همه هزینه های مذهبی و اجتماعی که در بر دارد- را در دستور کار قرار دادند. بدین ترتیب خبر حمله به مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات در راس خبرها قرار گرفت و دیدار اتمی ایران و اسرائیل در قاهره به حاشیه رانده شد!
2- آنهائی که برای تولید این خبر و حمله به مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات جواز عمل دریافت داشتند، همانهائی بودند که مهدی کروبی در باره آنها دست به افشاگری زده بودو. کسانی که فجایع، آدم کشی ها و حتی تجاوز به زنان، دختران و پسران جوان دستگیر شده در تظاهرات خیابانی ضدکودتا در بازداشتگاه ها – بویژه کهریزک و زیر زمین وزارت کشور- مرتکب شده بودند. به همین دلیل، مهاجمین به کروبی، باندازه کافی انگیزه های شخصی برای انتقام گیری از کروبی داشتند که دستور حمله به وی را با جان و دل اجرا کنند و چنین نیز کردند.
3- واقعه حمله به کروبی در نمایشگاه مطبوعات و رسوائی ناشی از افشای خبر ملاقات اتمی ایران و اسرائیل در قاهره، عزم مردم را برای تکرار حضور خیابانی روز قدس را این بار در روز 13 آبان بیشتر کرد.
giovedì 22 ottobre 2009
انفجار زیر زمینی در در تپه های "کتفرخون" پاکدشت
هر خبر شما یک سیلی به صورت سانسور است
سلام- در شمال پاکدشت (حصار امیر سابق) تپه های جنگی وجود دارد که سالها است زاغه مهمات پارچین است. منطقه بزرگی که تا جنوب چشمه گالیون ادامه دارد. در میان این تپه ها منطقه ای بنام "تخت کفتر خون" وجود دارد که ماه ها است یک مته حفاری موبایل روی آن کار می کرد. آن زمین لرزه منطقه پاکدشت که سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد زلزله بوده، کار همین مته و انفجاری بود که در زیر زمین روی داد. من از بقیه اش خبری ندارم، یعنی نمی دانم آن مته در آنجا چه می کرده و انفجار چرا در زیر زمین روی داد، فقط خواستم این اطلاع را به شما بدهم تا از طریق شما به ملت اطلاع رسانی شود و این سیمای... فکر نکند می تواند مردم را خواب کند!
mercoledì 21 ottobre 2009
شجاعت قابل ستایش میرحسین
اما میرحسین یک سبز است و سبزها به دنیا نشان داده اند که آماده اند با تمام وجود به استقبال هر خطری بروند تا بتوانند میهن خویش را آزاد و آباد ببینند. سران انقلاب 57 هر اندازه از احساسات مردم استفاده می کردند، در مقابل، سران جنبش سبز، شعور مردم را هدف قرار داده اند و روشن است که عاقبت یک انقلاب احساسی چه بود و سرانجام یک جنبش عقلانی چه خواهد بود.
تأکید میرحسین بر ایجاد و گسترش و تقویت "شبکه های اجتماعی" بعنوان هسته های مبارزاتی، حاکی از شناخت دقیق او از ظرفیت های رهبری کنونی جنبش سبز و مخاطرات موجود در این مسیر است. انتقال رهبری جنبش به اعضای آن نشان دهنده اخلاص و بی توقع بودن رهبران جنبش سبز از این حرکت مردمی است. میرحسین می توانست براحتی از کشور خارج شده و در مکانی امن و با برخورداری از هزاران شبکه خبری و پوشش رادیو تلویزیونی، مطبوعاتی و اینترنتی، رهبری فعال جنبش سبز را بر عهده گرفته و آنرا هدایت کند. در این شرایط میرحسین بدل به یک بت جدید شده و تمامیت رهبری جنبش را بخود اختصاص داده و نهضت مردم را به شخص خود وابسته می کرد. قطعاً در این حالت، در فردای پیروزی جنبش، میرحسین تنها رهبر بلامنازع و قدرتمندی بود که هیچ تصمیمی بدون وی اعتباری نمی یافت.
میرحسین بجای تمرین رهبری، به همه مردم ایران رهبر شدن را آموزش می دهد. برای مردم ایران که همواره عادت به وجود قهرمانان و افراد منجی داشته اند تا بتوانند تحولی را در سرنوشت خود ایجاد نمایند، تمرین بسیار سختی است که این راه دشوار را بدون وجود یک "نجات بخش" بپیمایند، ولی آزادی و دموکراسی واقعی هنگامی حاصل می گردد که "عقل جمعی" وارد صحنه شود. امید به ظهور "نجاتبخش" و "قهرمان" چیزی است که خرد جمعی جامعه را به چالش میکشد.
دموکراسی، درواقع، پذیرش اهمیت و کارکرد "عقل جمعی" است. دموکراسی زمینه حاکمیت عقل جمعی را فراهم می کند، زیرا بر اساس نظریه دموکراسی، احتمال اشتباه عقل جمعی بسیار کمتر نسبت به عقل فردی است. نمی توان با یک آرمان گرایی فردی، یک جامعه واقعی را اداره کرد. امید به ظهور "نجات بخش" و "قهرمان" چیزی است که خرد جمعی جامعه را به چالش می کشد.
فرانسیس گالتون، دانشمند انگلیسی، در تحقیقات علمی خود اثبات نمود که در شرایط مناسب، جوامع به شكلی خارق العاده باهوشند، و هوش جامعه از هوش باهوش ترین افراد جامعه بیشتر است، و حتا اگر بیشتر افراد عضو جامعه، از هوش بالایی برخوردار نباشند، تصمیم كلی آن جامعه، خردمندانه خواهد بود.
اصالت دادن به "عقل جمعی" در جنبش سبز، دقیقاً بر خلاف روال حاکم کنونی است که "عقل جمعی" را عوامانه دانسته و "عقل خواص" را تبلیغ می کند. در مدل کنونی، توده مردم عوام، و فاقد قوه درک و استنباط بوده و نیازمند رهبری نخبگان و خبرگان هستند و این خبرگان وظیفه دارند تا مردم عوام و ناآگاه را رهبری نموده و بر اساس همین قاعده، خود این خبرگان نیز نیاز به یک مرشد اعظم و عقل کل دارند که "فصل الخطاب" بوده و حرف آخر را بزند و تصمیمات مهم را بگیرد. اتحاد جماهیر شوروی نیز عیناً از همین مدل پیروی می کرد و تعداد قلیل اعضای حزب کمونیست، رهبران 300 میلیون عوام شوروی بوده و در رأس آنها نیز دفتر سیاسی (پولیت بوروی) حزب کمونیست بود که در جایگاه خبرگان انجام وظیفه می نمود و همین جمع بسیار هوشمند! دبیرکل حزب و رهبر شوروی را انتخاب می کردند تا در نقش عقل کل، تصمیمات حیاتی و استراتژیک را بگیرد.
در جوامع غربی، دموکراسی، آزادی انسان، برابری و عدالت اصالت داشته و رؤسای جمهور نقش نمادین داشته و قدرت اصلی در دست شوراها و پارلمانهای فدرال است و تصمیمات مهم سیاسی، از جامعه به رهبران منتقل شده و احزاب سیاسی وابستگی شدید به آرای مردم داشته و بهمین دلیل ناچار از تبعیت از "عقل جمعی" هستند. سرنوشت شوروی و مقایسه آن با وضعیت کشورهای اروپایی عبرت آموز است.
ظهور میرحسین بر پهنه اینترنت، آنهم در آستانه 13 آبان، پیام بسیار مهمی برای مردم داشت که تنها راه رسیدن به آزادی، فداکاری و هزینه دادن است. میرحسین به سهم خود این فداکاری را نشان داد. مردم هم بسیار روشن و رسا، با حضور در راهپیمائی روز قدس، فداکاری خود را اثبات نموده و نشان داده اند که از هزینه دادن ابایی ندارند. پس از این راهپیمائی سرنوشت ساز، حکومت به این نتیجه رسید که جنبش سبز تازه متولد شده و تمام نشدنی است، ولی متأسفانه بجای احترام گذاشتن به خواست مردم، بدنبال تجدید سازماندهی و تغییر آرایش با هدف مقابله با مردم رفته اند. در استراتژی جدید حکومت، مماشات با کشورهای خارجی ولو با دادن امتیازات، و ایجاد فضای مناسب برای سرکوب اعتراضات، اصل قرار گرفته و جابجائی های انجام گرفته و تاکتیکهای تشکیلاتی جدید، همه در این مسیر قرار دارند.
احکام خشن و ناعادلانه زندان و اعدام، بمنظور ترور روانی مردم صورت می گیرد و اقدامات وحشت آفرین دیگری نیز در دستور کار قرار دارد، در حالیکه حکومت باید از چند ماه گذشته این تجربه را بدست آورده باشد که تهدیدها و ارعاب ها اثری بر اراده مردم ندارد.
ایرانیان برای رسیدن به آزادی متحد شده اند و شانه به شانه یکدیگر، آرام و مطمئن، در حال پیمودن راه خود هستند و دست از اعتراضات برنخواهند داشت. 13 آبان نشان خواهد داد که جنبش سبز تا چه اندازه گام به جلو برداشته و منسجم تر شده است.
domenica 18 ottobre 2009
رئیس جمهور منتخب: اگرخواسته های مردم برآورده نشوداین وضعیت ادامه خواهد داشت
کلمه: روز گذشته مهندس میر حسین موسوی به همراه خانم دکتر رهنورد در منزل دکتر محسن امین زاده حاضر شده و با خانم اصغر زاده، همسر وی، دیدار کردند. به گزارش خبرنگار “کلمه” در این دیدار نخست وزیر دوران امام به سابقۀ آشنایی خود با امین زاده اشاره کرد و گفت آشنایی ما از اوایل انقلاب است و ایشان در آن زمان تقریباً در تمام سفر های خارجی مهمی که رفتم همراه ما بود و از نظراتش استفاده می کردیم. وی امین زاده را فردی اهل مطالعه و فکر، قوی و پر کار تعریف کرد و بازداشت و نگه داشتن افرادی نظیر او را برای کشور و نظام خسارت بزرگی دانست. مهندس موسوی با اشاره به در پیش بودن سیزدهم آبان، روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، اظهار داشت چگونه می توان ادعای مبارزه با امریکا کرد و در عین حال سران دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نظیر میردامادی و امین زاده را در زندان نگاه داشت. پیام این کار چیست؟
وی در پاسخ به اظهارات همسر امین زاده در مورد بازداشت او، بازرسی منزل، دوران طولانی نگهداری وی در سلول انفرادی و سختی هایی که در این مدت تحمل کرده اند گفت: جای تاسف است که این حوادث روی داده است. یک تحول مهمی در کشور اتفاق افتاده و مردم بدنبال حقوقشان هستند. نباید بیخود آنها را متهم و با آنها برخورد کرد. مردم اغتشاش گر نیستند. خواسته هایی دارند. طبیعی است اگر به این خواسته ها تن داده نشود این وضعیت همچنان ادامه خواهد داشت. وی تأکید کرد انحرافاتی در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پیش آمده است که باید اصلاح شود. موسوی اظهار امیدواری کرد کلیه زندانیان سیاسی بخصوص دکتر امین زاده هر چه زودتر آزادی خود را به دست آورند
پشت پرده چه خبر است؟تدارک بعد از علی خامنه ای دیده میشود؟



این 3 عکس، شرح حال اوضاعی است که در حاکمیت جمهوری اسلامی جریان دارد. موسوی در کنار رهبران مجمع روحانیون مبارز و خامنه ای و احمدی نژاد در کنار فرماندهان نظامی. کفه ترازوی روحانیت و مرجعیت همچنان به سود موسوی سنگینتر می شود و فرماندهانی که اطراف رهبر جمع شده اند و احمدی نژاد را هدایت و اداره می کنند طالب سرعت بخشیدن به یورش به گروه اول اند. این خواست چنان شتابزده دنبال می شود که می تواند هر ناظر سیاسی اوضاع ایران را در این اندیشه فرو ببرد که مگر تدارک بعد از علی خامنه ای دیده می شود؟ بعد از خاتمی و کروبی، هاشمی و منتظری، صانعی و دستغیب حالا نوبت رسیده است به آیت الله خوئینی ها! چه کاسه ای زیر نیمکاسه است؟ قرار است اگر یک روزی مقام معظمی در کار نبود، نظامی ها بدون هیچ ناظر و منتقد و مدعی، امور را رسما بگیرند و ولایت سپاهی را برقرار کنند؟ قرار است مانند آخرین سال حیات آیت الله خمینی در سال 1367، همه موانع قبل از در گذشت او، بسرعت برطرف شود؟ آیت الله منتظری برکنار شود، زندانیان سیاسی اعدام شوند، قانون اساسی تغییر کند و ولایت مطلقه به آن تزریق شود، پست و مقام ها تقسیم شود و...؟
روحانیت به موجب چه اطلاع و انگیزه ای اینگونه نگران ولایت نظامی ها شده؟ همین تدارکات؛ همین که احمد جنتی در نماز جمعه تهران به رئیس جدید قوه قضائیه می گوید زودتر کروبی و خاتمی و بقیه را بگیرید (نقل به مضمون)، برای پخش شایعات در وسیع ترین سطح در کشور کافی نیست؟ آن هم شایعه ای که باعث شده مردم بین خودشان شیرینی پخش کنند. حتی در بازار تهران!
venerdì 16 ottobre 2009
عکس : تعدادی از عوامل سرکوب در دانشگاه آزاد تهران مرکز


بسيجی که کامپیوتر در دست دارد و انگوشتر عقیق هم بدست دارد شخصی بنام حامد طالبی است و آدرس سايت او در زير ميايد:
http://hamedtalebi.blogfa.com/
giovedì 15 ottobre 2009
پاسخ مهدی کروبی به محسنی اژه ای
نه تنها نگران برگزاری دادگاه نیستم بلکه استقبال هم می کنم
کرمان نما:حجت الاسلام مهدی کروبی تصریح کرد: « این بار بنده نه تنها از دادگاه نگران نیستم، بلکه از آن به شدت استقبال می کنم تا با این اقدام، بر دغدغه های خود که برآمده از شعائر ملی و مذهبی ملت ایران و آرمان متعالی امام است، اصرار بورزم و مخالفان این دغدغه ها را به روشنی افشاء کنم.»
مهدی کروبی از اظهارات اخیر غلامحسین محسنی اژه ای، دادستان کل کشور مبنی بر « برگزاری به موقع دادگاه میرحسین موسوی و مهدی کروبی » استقبال کرد و گفت: « بنده به شدت از این اتفاق استقبال می کنم تا اگر در این سال ها به خاطر برخی ملاحظات مطالبی را بیان نکردم، به تفصیل و با ارائه جزئیات آن را مطرح کنم.»
به گزارش دفتر مهدی کروبی، وی که به مناسبت شهادت امام صادق(ع) و سالروز حمله تاریخی رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه قم در جمع طلاب در مسجد امام صادق تهران حضور یافته بود، با اعلام این مطلب در پاسخ به سوال یکی از حاضرین، افزود: « متاسفانه مسولان که به قول حضرت امام باید خدمتگزار ملت باشند، در این سال ها نه تنها به این رهنمون توجه ای نکرده اند، بلکه به جای پاسخگویی و اعلام مواضع منصفانه، مهر تاییدی بر رسانه های افراطی زدند تا بتوانند عملکرد ناحق خود را پنهان کنند و دیگران را به دلیل محروم کردن از هرگونه رسانه، به انواع تهمت ها و توهین ها منسوب کنند.»
کروبی در ادامه گفت: « این بار بنده نه تنها از دادگاه نگران نیستم، بلکه از آن به شدت استقبال می کنم تا با این اقدام، بر دغدغه های خود که برآمده از شعائر ملی و مذهبی ملت ایران و آرمان متعالی امام است، اصرار بورزم و مخالفان این دغدغه ها را به روشنی افشاء کنم.»
domenica 11 ottobre 2009
احمدی نژاد و کرزای خیلی زود بهم تبریک گفتند
فرستاده سازمان ملل در افغانستان گفت که در انتخابات ریاست جمهوری تقلب گسترده ای صورت گرفته است
بعبارت ساده تر انتخابات مخدوش است اینهم لینک خبر
venerdì 9 ottobre 2009
این 1 میلیارد دلار(هزار میلیارد تومان)هم رفت جای 18 میلیارد دلار
ايرنا : دادستان ديوان محاسبات کشور گفت: حسابرس اين ديوان در گزارش سال گذشته دولت انحرافاتي يافته که يکي از آنها مربوط به اختلاف حساب يک ميليارد دلار بود اما پس از بررسي آن در دادسراي ديوان محاسبات، اين پرونده اکنون مختومه شده است.
اصغر عربيان در حاشيه همايش حسابرسي عملکرد،پاسخگويي وارتقاي بهره وري در گفت وگو با خبرنگار سياسي ايرنا افزود: گزارش تفريغ بودجه ديوان محاسبات کشور که در مجلس قرائت مي شود تنها شان اعلامي دارد.
وي که در باره جنجال مربوط به ادعاي مفقودشدن يک ميليارد دلار در بخش نفت سخن مي گفت، تصريح کرد: طرح قضيه به اين شکل از سوي برخي رسانه ها، اشخاص يا محافل ناصحيح بود. مگر مي شود در حوزه هاي مالي وجهي مفقود شود؟!.
دادستان ديوان محاسبات کشور در باره گزارش تفريغ بودجه ديوان محاسبات که سال گذشته در مجلس قرائت شد، اظهارداشت:آنچه در گزارش تفريغ ديوان محاسبات اعلام شد يک ميليارد و 58 ميليون دلاراختلاف در صورت هاي مالي بانک مرکزي بود که بررسي دقيق صورت گرفت و رفع مغايرت آن از بانک مرکزي هم اعلام شد.
دادستان ديوان محاسبات کشور درمورد ارتباط اين موضوع با شرکت نفت خاطرنشان کرد: فروش مازاد بر قيمت پايه نفتي در قانون بودجه بايد به حساب ذخيره ارزي واريز شود.
وي گفت: در محاسبات انجام شده يک ميليارد و 58 ميليون دلار اختلاف اعلام شده بود و به همين دليل پرونده مطروحه در اين دادسرا در ارتباط با اين موضوع بررسي و در نهايت رفع مغايرت شد.
giovedì 8 ottobre 2009
چه کسانی حمید سوریان را تهدید به مرگ کردند ؟
lunedì 5 ottobre 2009
چگونه میتوان به جنبش سبز کمک کرد
دو بیانیه 11 و 13 میرحسین موسوی از اسناد مهم جنبش ترقی خواهانه در ایران است. این بیانیهها، چشم انداز آینده اند. آنها را باید بدقت مطالعه کرد و در حوزههای احزاب و نشستهای انجمنها و نهادهای مدنی و گردهم آیی های محفلها و گروهها و خانوادهها موضوع بحث و تبادل نظر قرار داد و شیوههای مختلف کمک و یاری و تحقق هدفهای آن را یافت. مبارزان تودهای نیز به سهم خود انبوهی از دانش و تجربه دارند که میتوانند در خدمت این انقلاب سبز مردم ما قرار دهند. ما شکل تحول سیاسی از طریق محاصره حکومت در دام یک شبکه اجتماعی را تجربه نکردهایم و با آن آشنایی نداریم. درواقع بعد از 22 خرداد است که برای نخستین بار در حال تجربه چنین شیوه و شکل تحولی هستیم .
هفته گذشته بیانیه 13 مهندس موسوی انتشار یافت. این بیانیه در ادامه دیدگاههای قبلی ایشان بویژه بیانیه شماره 11 است که به مسئله "راه سبز امید" و شیوه فعالیت و خواستها و شعارهای و آینده آن اختصاص دارد. بسیاری از مبارزان و فعالان گروههای سیاسی و مدنی و سندیکایی و دیگران دربرابر این پرسش قرار دارند که چگونه میتوانند به راه سبز امید یاری کنند و نقش و سهم خود را در انقلاب سبز مردم ما بیش از گذشته انجام دهند. برای پارهای از اینان نیز هنوز "راه سبز امید" و مسیری که این راه پیشنهاد میکند و تمایز و تشابه آن با فعالیتهای مدنی و سیاسی گذشته و حال روشن نیست. این در شرایطی است که تفسیرهایی هم از "راه سبز امید" انجام میشود که گاه بنظر میرسد چندان با محتوای درک و پیشنهادهای آقای موسوی و مشاوران و همکاران وی آنچنان که در بیانیههای ایشان بازتاب یافته هماهنگ نیست. در این شرایط پیش از آنکه بخواهیم بدانیم چگونه میتوان به راه سبز امید کمک کرد یا چه ارزیابی درباره آن میتوان داشت، باید دقیقا دانست که این راه چیست و چه شیوهها و ابزارها و چه مسیری را پیشنهاد میکند. بدین منظور میکوشیم "راه سبز امید" را بدقت و امانت از روی بیانیههای آقای موسوی ترسیم کنیم. با این توضیح که در این مطلب کلیه جملاتی که داخل گیومه و بصورت پررنگ آمده است نقل قول مستقیم از روی بیانیههای 11 و 13 آقای موسوی است.
مبانی تحلیل راه سبز امید
میرحسین موسوی تمام تحلیل خود از شرایط کنونی جامعه ما و راههای برون رفت از بحرانهایی که گریبانگیر آن شده است را بر یک اصل عمومی بنا میکند، اینکه همگان بپذیریم و بپذیرند که در سرزمین ایران مردمی زندگی میکنند با تنوع عقاید و رسوم و فرهنگها و ادیان و تنها راه بقای کشور ما پذیرش و احترام به این تنوع است. به گفته وی :
"مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافتهاند که تنها راه همزیستی مسالمتآمیز سلیقهها و گرایشها، و اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی میکنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوههای زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینهای است که آنان را به یکدیگر پیوند میزند"
این تکیه بر "ایران" همچون کانون هویت دیرینه که مردم کشور ما را به یکدیگر پیوند میزند و پذیرش تنوع درون آن از نظر وی طبیعتا در تقابل با حقانیت اسلام نیست زیرا :
" این اذعان نه بدان معناست که اسلام ناب دین حق و آئین خاتم و صراط مستقیم نیست، بلکه یعنی اجباری در دین وجود ندارد"
پس اولین اصل راه سبز امید آن است که همه بپذیریم ایرانی هستیم و بدون اینکه کسی را به دین و آیین خاصی اجبار کنیم میتوانیم در کنار یکدیگر زندگی کنیم.
نقطه عزیمت بعدی آقای موسوی شرایط جدیدی است که در کشور ما پس از کودتای 22 خرداد بوجود آمده است. مهمترین ویژگی این شرایط جدید آن است که مردم ما وارد یک مبارزه مشترک شدهاند و در این مبارزه به اخلاقی برتر و همبستگی و تفاهم مشترکی دست یافته اند. آنان احساس میکنند که مشکلات، دردها، خواستها و آرزوهای مشترک دارند. این همبستگی و تفاهم در مبارزه نیروی عظیمی است که میتواند سازنده یک هویت ملی نوین، تولد دوباره ملت ما باشد. ملتی که حکومت تا قبل از 22 خرداد آن را پاره پاره کرده و رو در روی هم قرار داده بود. بنابراین نه تنها ضرورت یک همبستگی ملی در کشور ما با پذیرش همه تفاوتها و تمایزهای عقیدتی و فکری و قومی و غیره ناگزیر شده، بلکه مبارزات پس از 22 خرداد امکان این تفاهم مشترک را نیز بیش از پیش بوجود آورده است:
"در ماههایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه میخواهند آگاهند. و زبدگان دوشادوش آنان ایستادهاند."
این نیروی آزاد شده چیست؟ این تغییری که جامعه ما و تاریخ کشور ما را به پیش و پس از 22 خرداد تقسیم کرده است کدام است؟ با این تغییر و این نیروی ازاد شده چه باید کرد؟ بیانیه توضیح میدهد:
"واقعیت موجود در کشور ما نسبت به آنچه که در گذشته بود تغییرات شگرفی کرده است. آنچه اینک در جامعه ما نقشآفرینی میکند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که به هنگام تصمیمگیری در مورد راهحلها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اینجانب در پاسخ به سوال چه باید کرد پیشنهاد میکنم تقویت و تحکیم این شبکه اجتماعی است."
جنبشی که پس از 22 خرداد بوجود آمده شبکهای اجتماعی را شکل داده است یعنی مجموعهای از گروهها و یا هستههای فردی و جمعی که در پیوند با یکدیگر یک شبکه اجتماعی را تشکیل دادهاند و تشکیل میدهند که به نظر اقای موسوی راه حل شرایط موجود تقویت و تحکیم این شبکه است:
"وظیفهای که امروز بر عهده همه ما قرار دارد و به صورتی فطری از جمعهای کوچک و بزرگ و حتی احزاب و تشکلهای سیاسی ما سر میزند آن است که به صورت هستههای معین برای چنین شبکهای عمل کنیم."
بعبارت دیگر همین امروز نیز جمعها و نهادها و احزاب و تشکلهای سیاسی ما بطور طبیعی عملا بصورت هستههای این شبکه اجتماعی عمل میکنند، بدون اینکه قبلا در این مورد به آنها رهنمودی داده شده باشد یا بخواهند در این مورد فکر و برنامه ریزی خاصی داشته باشند.
اینکه احزاب و تشکلهای سیاسی و مدنی را اجزا و هستههای یک شبکه اجتماعی بدانیم قابل فهم است ولی طبعا این شبکه به احزاب و نهادیهای مدنی نمیتواند محدود باشد. بنابراین باقی این هستهها چه هستند؟ چگونه باید شکل بگیرند؟ چگونه به هم پیوند خورند؟
"این واحدها عبارت از گروههایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقهدار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کردهاند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است. این واحدها همواره وجود دارند، اما به صرف وجود، شبکه اجتماعی موثری را شکل نمیدهند."
این هستهها و تشکلها در گذشته هم وجود داشته اند. اما صرف وجود داشتن به معنای اینکه شبکه اجتماعی موثری بودن نیست. برای این کار باید این هستهها را تقویت کرد. یعنی عنصر آگاهی و همدفمندی را وارد آن کرد:
"به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرتهای نهفتهای که دارند برای ما ظاهر شود. خانههای خود را قبله قرار دهیم؛ یعنی اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات میکردیم اینک هفتهای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکههای اجتماعی ما در این امر است ... جمعهای خویشاوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی، انجمنها، احزاب، جمعیتها، تشکلهای صنفی، نهادهای حرفهای، گروههایی که با هم ورزش میکنند یا در رویدادهای هنری حاضر میشوند، حلقه همکلاسیها، گروه فارغالتحصیلانی که هنوز دور هم جمع میشوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافتهاند، و . . ."
درک و بکارگیری ظرفیت شبکه های اجتماعی
ولی اینها که چیزهای جدیدی نیست. امروز هم وجود دارد، در گذشته هم وجود داشته است. آیا میشود به اتکای حلقه همکلاسیها و هیئتهای مذهبی تحول اجتماعی بوجود آورد؟ اگر نگرش گذشته بر آن حاکم باشد، نه! راه سبز امید مستلزم یک نگرش جدید و درک پتانسیلها و ظرفیتهایی است که در شرایط کنونی وجود دارد. این نکته بنیادین است. راه سبز امید نمیخواهد چیز جدیدی اختراع کند، بلکه میخواهد همین ظرفیتهای موجود را به اتکای نیرویی که پس از انتخابات آزاد شده فعال کند. همه اینها در گذشته وجود داشته ولی چون در یک شبکه اجتماعی و به هم پیوسته قرار نداشته و چون آرمان و هدف مشترکی آنها را به هم پیوند نمیداده نیروی موثر اجتماعی نداشته است. به گفته بیانیه :
"هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیرمجموعههای کوچک عضویت داریم و این دستمایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هستههای جامعه ماست. بلکه تجربیات اخیر نشان داد خردهرسانههایی که از این روابط زاده میشوند میتوانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیتهای این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد."
هستههای یک شبکه اجتماعی همیشه وجود داشته اند. ولی تبدیل به یک شبکه تاثیرگذار نمیشدند زیرا آرمان و هدف مشترکی آنها را به هم پیوند نمیداد و به یک نیروی اجتماعی موثر تبدیل نمیکرد. در دوران پس از انتخابات آرمان و اهداف مشترکی بوجود آمده که میتواند این هستهها را به هم وصل و ظرفیتهای آن را فعال کند. بنابراین هدف و آرمان مشترک آن عنصری است که این هستههای مختلف را به یکدیگر پیوند میدهد. این آرمان و هدف مشترک چه میتواند باشد و چگونه باید باشد؟ بیانیه میگوید:
"ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر خواهیم شد که در شعاری مشترک همصدا شویم؛ شعاری دقیق و عمیق که قادر به تأمین خواستههای ما باشد. بخش مهمی از توانمندیهایی که اینک در شبکههای اجتماعی ما ایجاد شده است مرهون آن است که شعار و آرمانی مشترک پیدا کرده ایم. تعادل طلایی، ویژگی مهم این شعار و آرمان است، به صورتی که اگر بر آن بیفزاییم چه بسا کسانی نتوانند یا نخواهند با آن همصدا شوند، و اگر از آن بکاهیم چه بسا قشرهایی که امیدهای خود را در آن نیابند."
این شعار و این هدف چه میتواند باشد؟ با کدام شعار و هدف میتوان اجزا و هستههای این شبکه اجتماعی بوجود آمده را به همدیگر پیوند زد و به یک نیروی موثر اجتماعی تبدیل کرد؟
"در پاسخ به این پرسش نخستین قدم آن است که بدانیم چه باید بخواهیم تا بهترین و بیشترین را خواسته باشیم. ... نیروی عظیمی که ملت ما فراهم آورده توان آن را دارد که کشور را به سکویی بلند برای جهش به سوی پیشرفتهای مادی و معنوی ارزشمند ارتقا دهد و یا در یک آنارشی درازمدت فرو برد. این که نتیجه حرکت ما چه خواهد بود تماما به انتخاب درست ما در این مرحله بستگی دارد."
پس مجموعه شرایط بوجود آمده حامل امکانهای مختلفی شده است: امکان هرج و مرج و آنارشی نابودی و از هم پاشی ایران براثر نادانی حاکمیت و مقاومت آن دربرابر تحولات و یا برعکس امکان تبدیل شدن این شرایط به سکویی برای جهش و پیشرفت کشور. در شرایطی که ما با یک حکومت نامسئول و "مالیخولیازده" مواجه هستیم، این مردم هستند که باید خردمندی نشان دهند و راهی را بروند که بسود آنان و حفظ کشورشان باشد. در این شرایط همه چیز به انتخاب درست مردم بستگی دارد.
بنظر میرحسین موسوی هدف جنبش کنونی استیفا و کسب حقوق مردم است و این قبل از هرچیز بدست آوردن حقوقی است که در قانون اساسی برای مردم ما شناخته شده است. یعنی مطالبه اجرای بی کم و کاست و بدون تنازل کلیه حقوق مندرج در قانون اساسی. البته قانون اساسی خالی از اشکال نیست :
"در قانون اساسی برای اداره برخی از شئون کشور راهکارهایی ارائه شده است که شاید زمانی پاسخگوی مقتضیات جامعه و جهان ما نباشد. اما در بخشهایی دیگر از همین قانون راه روشن اصلاح آنها پیشبینی شده است.... پس از 30 سال ما هنوز با اصولی از این میثاق ملی روبرو هستیم که سخن گفتن از اجرایشان دستاندرکاران را به خشم میآورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است. تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیکناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامهها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیتها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافتهای دولتی در خزانهداری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بیطرفی آن و . . . هر یک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص دادهاند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض میشوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمیآیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبانهای قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد میشود."
این هنجارها و اصول مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی دستاورد بزرگ انقلاب بهمن است که حکومت سال تا سال هم از یکی از آنها سخن نمی گوید چنانکه خود مردم هم فراموش کرده اند که برای بدست آوردن همین حقوق بود که انقلاب کردند. از اینرو خواست اجرای بی کم و کاست همه اصول قانون اساسی و بویژه اصول مربوط به حقوق ملت آن تاروپود و آرمان و هدف مشترک حداقلی است که میتواند همه هستههای این شبکه اجتماعی را به یکدیگر وصل کند و آن را به یک نیروی موثر اجتماعی تبدیل کند.
نقش و وظیفه راه سبز امید
همه اینها درست. اما "راه سبز امید" در این میان چه نقشی دارد؟ راه سبز امید درواقع شروع یک راه است که شکل آینده آن طبعا به تحول شرایط بستگی دارد. این راهی است برخاسته از تجربه مبارزه مردم و نقش هماهنگ کننده و رهبری فکری این حرکت اجتماعی را برعهده دارد. این راه هنوز خود در ابتدای راه است و شکل سازمانی و تشکیلاتی به خود نگرفته است. جای دیگر سازمانها و تشکیلات موجود را هم نمیخواهد بگیرد. اهمیت آنها را هم به هیچوجه دست کم نمیگیرد:
"راه سبز امید .... به هیچ وجه مشابهی و یا جایگزینی برای سامانهای سیاسی رسمی نیست و نیاز به آنها را منتفی نمیکند، بلکه حرکتی اجتماعی و دامنه دار برای ترمیم و ایجاد برخی از بنیادین ترین زیرساختهای سیاسی است که همه شئونات کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد و از جمله تشکلها و احزاب برای فعالیت ثمربخش بدانها احتیاج مبرم دارند. قطعا جامعه ما برای محقق کردن فضای باثبات سیاسی به احزاب صالح و قدرتمند نیازمند است و چه بسا زمانی که زمینه برای فعالیت موثر و مفید سامانهای سیاسی فراهم شود اینجانب و برخی از همفکران شما نیز کوششهای خود را در چارچوب تشکلی متعارف از این نوع قرار دهیم. اما راه سبز امید تشکلی از این نوع نیست. تحزب اساسا به معنای آن است که گروهی از همفکران در سازمانی مشخص و دارای سلسلهمراتب شناخته شده گردهم بیایند. همچنین در یک حزب تأکید بر بیشترین همفکری و وحدت حداکثری در عقاید است، حال آن که راه ما به عنوان مسیری که تجدید و تقویت هویت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حداقل نکات مشترک تکیه میکند؛ مجموعهای پیاممحور و متشکل از تمامی سازوکارهای مدنی کوچک و بزرگ که در مسیر خود هدفی مشترک را انتخاب کردهاند."
راه سبز امید خلاف راه احزاب نیست. مخالف احزاب هم نیست. وجود احزاب خود یکی از زمینههای ثمربخش تر کردن آن است. متقابلا این راه زیرساختهای مادی و معنوی، مدنی و سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را بوجود میآورد که میتواند به ادامه و گسترش دامنه فعالیت احزاب کمک کند. اما این راه خود یک حزب هم نیست. بلکه حرکتی اجتماعی است که میکوشد بیشمار هستههای رسمی و غیررسمی موجود در جامعه را همچون یک شبکه اجتماعی به یکدیگر پیوند زند. احزاب و سازمانهای سیاسی و مدنی نیز خود جزیی از هستههای تشکیل دهنده این شبکه هستند یا میتوانند باشند. ولی شبکه اجتماعی راه سبز امید همانطور که پیشتر گفتیم تنها به اینگونه نهادها و سازمانها و اصولا تشکیلات رسمی محدود نمیشود.
بجای رفتن به راه سبز امید آیا بهتر نیست یک حزب یا یک جبهه تشکیل داد و از طریق بسیج سیاسی مردم حکومت را بزیر کشید؟ البته این کار از برخی جنبهها بنظر ساده تر میآید. یعنی با تجربه ما بیشتر سازگار است. ما شکل تحول سیاسی از طریق محاصره حکومت در دام یک شبکه اجتماعی را تجربه نکردهایم و با آن آشنایی نداریم. درواقع بعد از 22 خرداد است که برای نخستین بار در حال تجربه چنین شیوه و چنین شکل تحولی هستیم که برگرفته از ابتکارهای خودجوش مردم ماست. ولی راه بسیج سیاسی از طریق ساختارهای حزبی و جبههای بدلایل مختلف عملی نیست. به گفته بیانیه :
"ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمهای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خرد جمعی، در هر مرحلهای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گامها به سوی آن حرکت کنیم."
شرایط به ما امکان تشکیل یک جبهه از بالا را نمیدهد اما در مقابل امکان بوجود آوردن یک شبکه اجتماعی در پایین را داده است. این شکل و ظرفیت بوجود آمده اگر درست درک شود و درست از آن استفاده شود دست کمی از ایجاد جبهه ندارد حتی پایههای عمیق تر و مناسب تری را برای تداوم مبازه اجتماعی بوجود میآورد.
تا اینجا آشکار شد که راه سبز امید به معنای آن است که همه واحدهای اجتماعی، همه انجمنها، روابط دوستی و خانوادگی، هرکس در هر جایی که هست، در هر تشکل و نهاد و حزب و سازمان و محفلی که هست درک کند که عضوی از یک هسته و یک شبکه اجتماعی است که با دیگران آرمان و هدفی مشترک برای تحقق حقوق و آزادیهای خود و دیگران دارد. حداقل خواست و هدف او همچون دیگر افراد و هستههای این شبکه آن است که اصول مربوط به حقوق ملت در قانون اساسی جمهوری اسلامی اجرا شود.
اما آقای موسوی از این فراتر میرود. هدف راه سبز امید تنها ریختن یا دقیق کردن پایههای یک درک نوین از مبارزه سیاسی نیست، بلکه پیروزی است. باید شرایط پیروزی و اتحاد اجتماعی لازم برای پیروزی را نیز بوجود اورد :
"ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به پیروزی میرسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابلمقاومت برخوردار خواهد شد که توجه خود را نسبت به دغدغهها و حقوق کسانی که امروز یا فردا ممکن است متفاوت با او بیندیشند و در اقلیت قرار گیرند به اثبات برساند."
ما دربرابر نیروهایی قرار داریم که به سلاح و گلوله و باتوم و زندان مجهزند و در شرایطی هستیم که انواع و اقسام تضادها و شکافها را به جامعه تزریق کرده و آن را پاره پاره کرده و ظرفیت انفجاری نیرومندی در آن بوجود آوردهاند که میتواند کل کشور ما را نابود کند. در این شرایط ما نمیتوانیم مقابله به مثل کنیم و خشونت را با خشونت پاسخ دهیم، نمیتوانیم تنها با داشتن اکثریت نیز پیروز شویم بلکه بیش از داشتن اکثریت نیاز به اجماع داریم. برای رسیدن به اجماع یعنی وفاق همگانی باید منافع همه قشرهای جامعه و از جمله اقلیت را نیز در نظر بگیریم و نشان دهیم قصد نادیده گرفتن و حذف هیچکس را نداریم. اما برای رسیدن به وفاق نه تنها باید منافع اقلیت فکری را در نظر گرفت بلکه باید منافع اکثریت محروم جامعه را نیز در نظر داشت:
"نمیتوان از جامعهای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تأمین نیازها اولیه خود ناتوان است انتظار مشارکت گسترده در فرآیند توسعه سیاسی را داشت. البته عکس این رابطه نیز صادق است و جامعهای که از آزادیها و آگاهیهای اساسی محروم شود در تأمین معیشتی که لیاقت آن را دارد نیز درمیماند .... ما بر این باوریم که آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد. به همان اندازه که محدودیتهای جاری برای آزادی بیان و امکان برگزاری اجتماعات نگرانکننده است، وجود فقر، فساد و تبعیض در سطحی گسترده چشمانداز دسترسی به جامعهای آرمانی مبتنی بر قانون اساسی را تیره میکند، به ویژه آن که در سیاست سالهای اخیر دورنمای روشنی برای خروج از این وضعیت ملاحظه نمیشود، به صورتی که وارد آمدن صدمات اساسی به تولید ملی، تداوم فعالیت سودآور اقتصادی را به یک آرزو و یافتن شغل مناسب را به دغدغه اصلی جوانان و خانوادههای آنان مبدل ساخته است."
پس راه سبز امید میخواهد بر روی یک سلسله اصول به اجماع و وفاق همگانی دست پیدا کند: اول اجرای بی کم و کاست قانون اساسی، دوم پذیرش حقوق اقلیت فکری جامعه، سوم توجه به منافع اکثریت محروم.
بدون رسیدن به وفاق و پذیرش همگانی بر روی این سه اصل، آزادی و دموکراسی و پیروزی راه سبز امید ناممکن است. این اصول را باید به میان مردم برد و از این طریق نشان داد که راه سبز امید بیان کننده منافع کل جامعه است و نه یک گروه فکری یا طبقه خاص اجتماعی. در اینصورت است که راه سبز مشروعیت مقاومت ناپذیر پیدا می کند.
در این مسیر راه سبز امید چیز خاصی را از مبارزان و فعالان اجتماعی نمیطلبد. مسئله این نیست که مثلا فلان فعال سندیکایی یا مبارز جنبش زنان چه کار جدیدی را برای راه سبز امید باید انجام دهد. مسئله آن است که آنان بدانند در مبارزهای که مثلا برای حقوق صنفی کارگران یا حقوق زنان انجام میدهند در عین حال جزیی از یک شبکه اجتماعی وسیعتری هستند که میخواهد حقوق اساسی مردم را بدست آورد و تحقق بخشد. درک پیوستگی و همبستگی با یک آرمان مشترک اجتماعی است که همه این هستهها را به هم وصل میکند و عملا شکست ناپذیر میکند:
"وقتی که سخن از تقویت شبکههای اجتماعی و یا زندگی کردن راه سبز میشود بلافاصله میپرسند چگونه؟ همانگونه که هستید. سخن از آن نیست شبکههای اجتماعی که وجود ندارند را شکل دهیم و قدرتمند کنیم؛ سخن از آن است که قدرت مردم در شبکههای اجتماعی است که به صورت طبیعی و به هدایتی فطری درمیانشان شکل گرفته است. باید اهمیت آنها را درک کنیم"
راه سبز امید یا آگاهی مردم ما بر مضمون جنبش خود
همه اینها خیلی جالب و زیباست ولی آیا واقعا عملی است؟ آیا این بیشتر یک طرح ذهنی و نوعی خواب و خیال نیست؟
این پرسش مهمی است ولی این پرسشی است که هرکس باید دربرابر خود بگذارد. مسئله این نیست که راه سبز امید تا چه اندازه خارج از مبارزه ما عملی است، مسئله این است که تک تک ما تا چه اندازه اراده داریم که این راه را عملی بکنیم. در واقع "راه سبز امید" راهی نو مطابق با شرایط خاص کنونی جامعه ماست و مانند هر راه نویی درک و هضم آن در ابتدا دشوار است. ولی اگر خوب دقت کنیم این راه چیزی جدا از آنجه همه مبارزان اجتماعی تا به امروز میرفتهاند نیست. اختراع آقای موسوی هم نیست. بلکه ابتکار خود مردم ماست. میرحسین موسوی این کار برجسته و این مهمترین بخش از وظیفه رهبری که برعهده او قرار گرفته را انجام داده که آن شکل و شیوه مبارزهای را که مردم ما در ماههای اخیر بصورت خودجوش انجام دادهاند او یک درک و تبیین آگاهانه از آن بدست داده، شعارها و چشم اندازش را روشن کرده و آن را تبدیل به یک "راه" کرده است تا شرایط تداوم آن را فراهم کند. راه سبز امید از این نظر قبل از هر چیز یک درک و یک شناخت است، درکی که مردم ما نسبت به ماهیت جنبش و شیوه حرکت خود پیدا کرده اند. آن حرکت و جنبشی که آنان تا به امروز بصورت خودجوش و ناخوآگاه انجام می دادند، اکنون درکی آگاهانه از شیوه و جشم انداز آن یافتهاند. محتوای این راه عبارتست از مبارزه برای محاصره کردن حکومت در تور یک شبکه اجتماعی و امکان و ضرورت پیوند خوردن آگاهانه همه واحدهای اجتماعی و هستههای مبارزاتی در این شبکه برای رسیدن به اهداف خود. نه فقط برای امروز و فردا بلکه برای همیشه. از این جهت این راه بر حداکثر تلاش برای شناخت و احساس مسئولیت و اراده تغییر مبتنی است. و در اینجاست آخرین نکتهای که آقای موسوی به آن اشاره میکند و شاید تعیین کننده ترین نکته. یعنی آنکه راه سبز امید بیش از آنکه یک شیوه مبارزه باشد یک شیوه زندگی است. این راهی است که از شیوه کنونی زندگی مردم در دوران پس از کودتای 22 خرداد گرفته شده و بنابراین باید همچون یک شیوه زندگی ادامه یابد. کسی که در این راه وارد میشود نباید تصور کند که یک شیوه مبارزه را انتخاب کرده و دارد برای آن فداکاری و ایثار میکند، بلکه باید معتقد باشد یک شیوه زندگی را انتخاب کرده و دارد از آن لذت میبرد. مقایسهای که او میان سرداران جنگ که فکر میکردند در دوران جنگ ایثار کردند و پس از جنگ بدنبال پول روی پول و برج روی برج گذاشتن رفتند با آنان که آن دوران را بعنوان بخشی از انتخاب زندگیشان میفهمیدند و با پایان جنگ هم به همان شیوه زندگی ادامه دادند اشاره به همین موضوع است.
به گفته آقای موسوی:
"اگر گفته میشود راه سبز را باید زندگی کرد سخنی پیچیده و تازهای و دعوت به امری ناشناخته نیست. بلکه توجه دادن به همان چیزی است که دارید تجربه میکنید، و این که حرکت امروز مردم ما به خلاف عهدهای پیشین، آغاز نوعی از زندگی است. در همصداییها و پیوندها و چشمپوشیها و یکرنگیها و هوشمندیها و سرزندگیهایی که ادامه این مسیر مستلزم آن است حظی وجود دارد که زندگی را سرشارتر میکند."
البته جامعه طبقاتی و استبدادی کسانی را که این شیوه زندگی را برمی گزینند احمق و بی عرضه میداند، چرا که بلد نیستند پا روی دوش دیگران بگذارند و با له کردن آنان خود را بالا بکشند. راه سبز امید میخواهد یک فرهنگ زندگی و معیارهای اخلاقی دیگری جز فرهنگ و اخلاق زور و دروغ و پول و تقلب و تزویر را که حاکمیت تبلیغ میکند بر زندگی مردم حاکم و آن را به فرهنگ برتر تبدیل کند. و این یکی از شروط بنیادین تداوم انقلاب سبز مردم ماست. هرقدر شمار بیشتری این شیوه زندگی را برگزینند و آن را تجربه کنند شرایط برای تغییر فرهنگ استبدادی و طبقاتی حاکم مساعد تر و تداوم راه سبز ممکن تر و عملی تر میشود.
بیانیههای میرحسین موسوی بویژه دو بیانیه اخیر 11 و 13 ایشان از اسناد مهم جنبش ترقی خواهانه در ایران است. این بیانیهها، در خطوط اساسی خود، تبلور خودآگاهی مردم ما بر بنیادها و زمینهها و چشم اندازهای مبارزه آنهاست. آنها را باید بدقت مطالعه کرد و در حوزههای احزاب و نشستهای انجمنها و نهادها مدنی و گردهم آیی های محفلها و گروهها و خانوادهها موضوع بحث و تبادل نظر قرار داد و شیوههای مختلف کمک و یاری و تحقق هدفهای آن را یافت و نه فقط یافت بلکه کمک کرد که بتوان مضمون این بیانیهها و راههای پیشنهادی را با انتقال تجربیات و دیدگاهها غنیتر کرد. مبارزان تودهای نیز به سهم خود انبوهی از دانش و تجربه دارند که میتوانند در خدمت این انقلاب سبز مردم ما قرار دهند و انبوهی از دانش و تجربه است که میتوانند از آن بیاموزند. در گام گذاشتن و ادامه این راه در کنار همه مردم، برای ما درنگی وجود ندارد.
راه توده 237 05.10.2009
sabato 3 ottobre 2009
ستاد کودتا نمی خواهد قبول کند که این جنبش یک جنبش ملی و سراسری است و متکی به افراد نیست
در تهران و به امید فروخواباندن اعتراضات دانشجوئی، روز گذشته در یک یورش امنیتی، شماری از دانشجویان دفتر تحکیم وحدت که برخی از آنها عضو رهبری این تشکل بودند دستگیر شدند. این یورش و دستگیری ادامه همان راه حل دولت و ستاد کودتای 22 خرداد است که تصور می کند اگر فعالان سیاسی، رهبران احزاب و حالا، رهبران تشکل های دانشجوئی را دستگیر کند، جنبش بدون سر شده و خاموش می شود! نزدیک به 120 روز از کودتا می گذرد، کودتائی که جنایات مرتکب شده در آن شاید با کودتای شیلی قابل مقایسه باشد. حتی در آن کودتا نیز با مردم در خیابان ها آن نکردند که در کودتای 22 خرداد کردند. علیرغم همه این جنایات و خشونت ها، بازداشت های سیاسی، آتش توپخانه صدا و سیما و روزنامه ها و خبرگزاری های وابسته به کودتا، جنبش ضد کودتا زنده است و هنوز ستاد کودتا نمی خواهد قبول کند که این جنبش یک جنبش ملی و سراسری است و متکی به افراد نیست. حتی اگر چنین باشد و برای مثال میرحسین موسوی را جنبش به رهبری پذیرفته باشد، این خود بزرگترین شانس و فرصت جمهوری اسلامی است، زیرا در اینصورت است که "سر" جنبش در داخل کشور و در داخل نظام باقی می ماند. آن تصور خامی که فرمان دستگیری دانشجویان دفتر تحکیم وحدت را دیروز صادر کرد، بعد از ظهر دیروز در استادیوم یکصدهزار نفره به دام جوان هائی افتاد که شاید بخشی از آنها دانشجو و بخش بزرگترش غیردانشجو بودند، اما هر دو با هم یک فریاد داشتند: مرگ بر دیکتاتور و یا حسین، میرحسین! این تصور، یعنی دستگیری فعالان و تهدید و ارعاب آنها، یک تصور عام در دولت و ستاد کودتاست و به همین دلیل در شهرهای دیگر نیز وضع به همینگونه است. برای مثال در اصفهان نیز، رئیس دانشگاه صنعتی این شهر به خانواده های 50 دانشجوی این دانشگاه اخطار کرد که جلوی فرزندان خود را بگیرند! با امضای رئیس دانشگاه "علیرضا قربانی" نامه ای به خانواده این دانشجویان ارسال شده و به آنها یادآوری شده که فرزند شما دانشجویی خاطی است که در حوادث پس از انتخابات حضور داشته است. بموجب رافت اسلامی میتواند به تحصیل ادامه بدهد اما در صورتی که تنها یک بار دیگر خطائی از این دانشجو سر بزند با وی برخورد قاطع می شود . برگرفته از پیک نت .