lunedì 16 novembre 2009

هشدار راه تـــوده به فعالان جنبش سبــــز

راه توده

خیزش سبز انقلابی ایران باید از سطح به عمق راه یابد


آیا کودتای 22 خرداد، رویدادی اتفاقی بود و آنها که دست به کودتا زدند، 5 ماه پس از کودتا و شکل گیری جنبشی ملی در کشور علیه این کودتا، از کرده خود پشیمان اند؟
این نوع سئوالات از سوی کسانی می تواند مطرح شود که این کودتا را حادثه ای پیوند بریده با گذشته و جدا مانده از آینده بدانند و از سیر حوادث و رویدادهای 20 سال اخیر درکشور غافل بوده باشند. کسانی که سیر حوادث 5 سال گذشته جمهوری اسلامی را نه در عمق، بلکه در سطح دیده اند.
به شهادت سرمقاله هائی که در تمام 5 سال گذشته در راه توده منتشر شده و حاصل جمعبندی شورای سردبیری راه توده بوده است، ما بارها اعلام کرده ایم که برای درک و تحلیل آنچه در کشور می گذرد – در تمام زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قومی و حتی مذهبی- باید آن استراتژی را کشف کرده و مبنای تفکر سیاسی خود قرار دهیم که تمام حوادث این 5 سال بر محور آن چرخیده و در واقع ستون فقرات رویدادها بوده است.
از همان ابتدای رئیس جمهور اعلام شدن احمدی نژاد و خروج محمد خاتمی از کاخ ریاست جمهوری، ما روی همین مسئله پافشاری کردیم. حتی در بحث های اولیه مربوط به تشکیل اولین کابینه احمدی نژاد و ظاهر شدن فرماندهان سپاه با لباس های شخصی، برای دراختیار گرفتن وزارت خانه ها و استانداری ها و فرمانداری ها نوشتیم:
آنها که تازه حضور نظامی ها را در صحنه سیاسی کشف کرده و به نقد شکل گیری کابینه نظامی برخاسته اند، فرسنگ ها از کاروان تحولات عقب اند. این خطر را، حداقل باید در دوره دوم ریاست جمهوری محمد خاتمی می دیدند و بجای تشدید نامه نگاری های انتقادی خطاب به خاتمی و ایجاد آن صحنه های کودکانه در دانشگاه ها، در انتقاد از خاتمی و در واقع تضعیف موقعیت او در جامعه و درحاکمیت، باید حدس می زدند، پایان کار به کجا می خواهد بیانجامد. آن زمانی باید احتمال روی کار آمدن دولتی نظامی را حدس می زدند و علیه آن بسیج می شدند که گروهی از فرماندهان سپاه نامه تهدید به کودتا به خاتمی نوشتند. یعنی در تیرماه 1378 و پس از حمله به کوی دانشگاه تهران. آن زمان که سرلشگر صیاد شیرازی در پاشنه در ورودی خانه اش در یک مجتمع مسکونی حراست شده نظامی ترور شد و جرمش اعلام مخالفت با همین نامه در شورای عالی امنیت ملی بود، آن زمان که برای بستن فرودگاه خمینی جت های جنگی را به پرواز در آوردند و هواپیماهای مسافری را ناچار ساختند به جای این فرودگاه، در فرودگاه اصفهان به زمین بیآیند و... باید حدس می زدند حوادث به کجا می رود. تشکیل کابینه نظامی، پایان یک مرحله از آن استراتژی بود که ما همواره بر ضرورت آگاهی و توجه به آن هشدار داده ایم و بحث پیرامون آن و یا مخالفت با آن دیگر بسیار دیر شده بود.
درجریان اخبار مربوط به فعالیت های اتمی جمهوری اسلامی نیز، ما پیوسته روی همین نکته، یعنی ضرورت شناخت آن استراتژی تاکید کرده ایم که فعالیت اتمی نیز بر محور آن استوار شده است. مانند تشکیل دولت نظامی و اکنون "کودتای نظامی 22 خرداد" که هر کدام از آنها نیز بخشی از سیاست بزرگ و استراتژیکی است که حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی بر مبنای آن حرکت می کند.
ما در یک جمله، جمله ای که در بسیاری از سرمقاله های 5 سال اخیر راه توده می توانید آن را بیابید نوشتیم و تاکید کردیم که همه این رویدادها از دل یک استراتژی جنگی و نظامی بیرون می آید. یعنی حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی به سمت یک درگیری نظامی، به سمت یک حمله نظامی و به سمت یک جنگ جدید پیش می رود و این همان استراتژی است که تمام حوادث سیاسی کشور بر محور آن می چرخد. رفتن به سوی نظامی کردن فعالیت های اتمی نیز بخشی از همین سیاست استراتژیک و حتی موتور محرکه آنست و امروز این موتور محرک، سرعت گرفته و ماشین سیاست جنگی نیز که روی چرخ های اتمی حرکت می کند بر سرعت خود افزوده است.
رهبران کودتای 22 خرداد سر نشینان همین اتومبیل اند، دولت احمدی نژاد درون همین اتومبیل جای گرفته، ارتجاع مذهبی و خرافات سوخت این اتومبیل است، واگذاری صنعت و تجارت به شرکت های وابسته به سپاه پاسداران و حتی طرح باصطلاح نقدی کردن یارانه ها نیز در همین اتومبیل حمل می شود. آماده شدن برای سرکوب شورش های سراسری مردم نیز گوشه دیگری از همین سیاست و تزئینات اتومبیل درحال حرکت سیاست جنگی است.
کسانی که با تاریخ آلمان نازی در دهه 1930 آشنائی داشته باشند، نمونه ها و نشان های مشترک و انکار ناپذیری را در مقایسه اوضاع سالهای اخیر ایران با آن دهه و عروج نازی ها و راه افتادن ماشین جنگی آلمان می یابند. از جمله این نشانه ها، انتقال صنعت و حتی کشاورزی آلمان به بخش نظامی و یا برقراری نظم جنگی بر این دو است. تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی و انتقال صنایع و حتی بنیادهای بزرگ خدماتی و در عین حال نقش آفرین در زمان جنگ، یعنی مخابرات به شرکت هائی که سپاه پاسداران تشکیل داده و صاحبان و گردانندگان و مدیران همگی آنها فرماندهان سپاه هستند از الزامات سیاست جنگی و استراتژیکی است که ما روی ضرورت توجه به آن تاکید داریم. همچنان که بیرون کشیدن بودجه یارانه ها از زیر نظارت مجلس، بازرسی کل کشور و خزانه داری کشور و سپردن آن به دولت نظامی بخشی از همین سیاست است. وقتی مردم درجریان خرج 370 میلیارد دلار در آمد نفت در سالهای دولت احمدی نژاد نیستند و نمی دانند 280 میلیارد دلار از این در آمد به چه دلیل صرف واردات به کشور شده و حاکمیت نظامی روز به روز مهر محرمانه را روی فعالیت های خود کوبیده و اجازه اشاره به آنها را به مطبوعات نمی دهد، درباره بودجه یارانه ها و لیست دریافت کنندگان آن به مردم گزارش خواهد داد؟
بنا بر همین اعتقاد است که به همه فعالان جنبش ملی کنونی کشور که به جنبش سبز معروف شده توصیه می کنیم در تبلیغات خود روی به عمق بردن جنبش متمرکز شوند. همچنان که روی گسترش طبقاتی و اجتماعی آن باید متمرکز شوند. گام نخست برای درک عمیق تر مردم از فاجعه ای که در پیش است، افشای سیاست نظامی حاکم و بیدار کردن و بسیج کردن مردم علیه این سیاست و فاجعه آوار یک جنگ دیگر بر سر کشور و مردم است. چرا جای شعار صلح و مخالفت با جنگ در میان شعارهای جنبش سبز خالی است؟ درحالیکه در بیانیه شماره 11 میرحسین موسوی خطاب به مردم و سرنوشت حاکمیت با صراحت نوشته شده مواظب باشید که آنها با نابودی خود، کشور و شما را نابود نکنند.(نقل به مضمون)
و یا در سخنرانی انتخاباتی خویش در خوزستان و مصاحبه مطبوعاتی تهران، در آستانه سفر انتخاباتی به خوزستان در یک جمله بسیار گویا و کوتاه – و درعین حال حاکمیت ستیز- گفت که اگر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شود، جلوی سمت گیری فعالیت های اتمی را خواهد گرفت!
حتی بموجب همین بیانیه ها و اشارات، این را حق خود میدانیم که به فعالان جنبش سبز هشدار بدهیم و از آنها بخواهیم جنبش را از سطح به عمق ببرند و پایگاه مردمی جنبش را با دفاع از کارگران صنایع، از کشاورزان، از برنجکاران، توتونکاران، چایکاران، پنبه کاران و... گسترش بدهند. جنبش کنونی در کشور می تواند روئین تن شود، اما بدان شرط که در سطح شعارهای هیجانی و عمدتا دانشجوئی به عمق طبقاتی راه یابد و این وظیفه تمام کسانی است که در سطوح مختلف خود را وابسته به این جنبش دانسته و نسبت به آن احساس مسئولیت می کنند.

راه توده 243 16.11.2009


بازگشت









.

Nessun commento:

Posta un commento